عنوان يك حالت روانی ، و گاهی به كار میرود در جايی كه اثر اين كاربروز میكند اعم از اينكه خودش وجود داشته باشد يا وجود نداشته باشد .میگوييم فلانی با فلان كس مهربانی كرد ، يعنی كاری كه از نوع كارمهربانانه است انجام داد اعم از اينكه آن حقيقت مهربانی در آن وجوددارد يا وجود ندارد ؟ يا مثلا در مورد خداوند همين لغات انسانی به كاربرده میشود و حال آنكه اين لغات به مفهوم انسانيش در مورد خداوند صادقنيست ولی به مفهوم اثرش صادق است . مثل اينكه میگوييم : « الله يستهزءبهم »( 1 ) خدا آنها را استهزاء میكند . يا میگوييم خدا از چنين چيزیحيا میكند . " حيا " لغتی است كه برای انسان وضع شده و حالت انسان رابيان میكند . در انسان " حيا " يك حالت آزرم ، شرم ، انفعال ، خجلتو تأثر است ، يك حالت روانی است . بدون شك حيای به معنای شرم پيداكردن ، آن حالت روانیيی كه در انسان پديد میآيد ، و بالاخره تأثر وانفعال در مورد خداوند درست نيست ، ولی گاهی رفتاری كه خدا با انسانمیكند نظير حالتی است كه از روی حيا و شرم صادر شده باشد ، میگويند خداحيا میكند . سعدی در اول گلستان میگويد : بندهای بار اول بخواند دعامستجاب نشود ، بار دوم و بار سوم ، بعد خطاب رسد : يا ملائكتی جواببنده مرا بدهيد كه فقد استحييت من عبدی [ از بندهام حيا كردم و شرمندهشدم ] . همچنين استهزاء از نظر انسان يك حالت روانی است كه يكبروزاتی دارد ، ولی وقتی خدا يك كاری با يك بشری میكند كه در عمل ، اورا مانند كسی قرار میدهد كه پاورقی : . 1 سوره بقره ، آيه . 15 |