است ، و هم میتوانيم با اتكاء به گفته برخی از محققين ، زردشت راطرفدار " توحيد در عبادت " يعنی يگانه پرست بدانيم . ولی برای اينكهيك آئين ، آئين توحيدی باشد ، علاوه بر توحيد ذاتی و توحيد در عبادت ،توحيد در خالقيت لازم است و آئين زردشت به حسب مدارك تاريخی ، از نظرخالقيت ، كاملا ثنوی بوده است ، زيرا از اين تعليمات اينچنين استفادهمیشود كه قطب مخالف " انگره مئنيو " ( خرد خبيث ) " سپنت مئنيو "( خرد مقدس ) است . سپنت مئنيو منشأ اشياء نيك است ، يعنی هماناشيائی كه خوب است و میبايست آفريده بشود ، اما انگره مئنيو يا اهريمنمنشأ اشياء بد است ، يعنی منشأ اشيائی است كه نمیبايست آفريده شود وآهورامزدا يا سپنت مئنيو مسؤول آفريدن آنها نيست ، بلكه انگره مئنيومسؤول آفريدن آنها است . مطابق اين فكر ، هر چند هستی دو ريشهای نيستولی دو شاخهای است ، يعنی هستی كه از آهورامزدا آغاز میگردد به دو شاخهمنشعب میشود : " شاخه نيك " كه عبارت است از سپنت مئنيو و آثارنيكش ، و " شاخه بد " كه عبارت است از انگره مئنيو و همه آفريدهها وآثار بدش . اگر گاتاها را كه اصيل ترين و معتبرترين و توحيدیترين اثریاست كه از زردشت باقی مانده است ملاك قرار دهيم زردشت را در شش وپنج خير و شر ، و اينكه نظام موجود نظام احسن نيست و با حكمت بالغه جورنمیآيد گرفتار میبينيم . اين جهت ، او را از پيامبران آسمانی كاملا جدامیكند . آئين زردشت به موجب همين نقص و يا به جهات ديگر نتوانست با ثنويتمبارزه كند ، بطوری كه بعد از زردشت بار ديگر ثنويت به مفهوم دو ريشهایبودن هستی در ميان ايرانيان پديد آمد . زردشتيان دوره ساسانی ، و مانويانو مزدكيان ، كه نوعی انشعاب از زردشتی گری در ايران محسوب میشوند ، درحد اعلی ثنوی بودهاند . در حقيقت بايد گفت دين زردشت نتوانسته است ريشه شرك و ثنويت راحتی در حدود تعليمات گاتاها از دل ايرانيان بركند ، خودش نيز مغلوباين عقيده خرافی گشته و تحريف شده است . تنها اسلام بود كه توانست اين خرافه چند هزار ساله را از مغز ايرانیخارج سازد . اين يكی از مظاهر قدرت شگرف اسلام و تأثير عميق آن در روحايرانيان است كه توانست مردمی را كه ثنويت با گوشت و پوستشان آميختهشده بود تا آنجا كه برخی از خاورشناسان ( دومزيل 1 ) معتقدند كه : "ثنويت ، اساس تفكر ايرانی است " و آنچنان پاورقی : Dumezil . 1 [ متخصص در اساطير قوم آريا ] . |