میشناسيم رابطه علی و معلولی وجود دارد . بديها مادر خوبيها و زايندهآنها هستند . اين سومين اثر مفيد بديها است . نخستين اثر ، اين بود كه وجود بديها و زشتيها در پديد آوردن مجموعهزيبای جهان ، ضروری است . اثر دوم اين بود كه حتی زيباييها ، جلوه خودرا از زشتيها دريافت میكنند و اگر زشتی و بدی وجود نمیداشت زيبايی وخوبی نيز مفهوم نداشت ، به اين معنی كه زيبايی زيبا در احساس ، رهينوجود زشتی زشتها و پديد آمدن مقايسه بين آنها است . اكنون سومين اثر بديها و بدبختيها را تحت اين عنوان شرح میدهيم كهزشتيها ، مقدمه وجود زيباييها و آفريننده و پديد آورنده آنها میباشند .در شكم گرفتاريها و مصيبتها ، نيكبختيها و سعادتها نهفته است همچنانكهگاهی هم در درون سعادتها ، بدبختيها تكوين میيابند و اين ، فرمول اينجهان است : « يولج الليل فی النهار و يولج النهار فی الليل »( 1 ) . " خدا شب را در شكم روز فرو میبرد و روز را در شكم شب " .ضرب المثل معروفی كه میگويد : " پايان شب سيه سپيد است " تلازمقطعی بين تحمل رنج و نيل به سعادت را بيان میكند ، گويی سپيديها ازسياهيها زاييده میشوند ، همچنانكه سفيديها نيز در شرايط انحرافی ، سياهیتوليد میكنند . هگل ، فيلسوف معروف آلمانی قرن نوزدهم سخنی دارد كه از اين نظر قابلتوجه است . میگويد : " نزاع و شر ، امور منفی ناشی از خيال نيستند ، بلكه امور كاملا واقعیهستند و در نظر حكمت ، پلههای خير و تكامل میباشند . تنازع ، قانونپيشرفت است . صفات و سجايا در معركه هرج و مرج و اغتشاش عالم ، تكميلو تكوين میشوند و شخص فقط از راه رنج و مسؤوليت و اضطرار به اوج علوخود میرسد . رنج هم امری معقول است و علامت حيات و محرك اصلاح میباشد .شهوات نيز در بين امور معقول برای خود جايی دارند ، هيچ امر بزرگی بدونشهوت به كمال خود نرسيده است و حتی جاه طلبیها و خود خواهيهای ناپلئونبدون اراده او به پيشرفت اقوام كمك كرده است . زندگی برای سعادت (آرامش و رضايت حاصل از آن ) نيست ، بلكه برای تكامل است . تاريخ جهان، صحنه سعادت و خوشبختی نيست ، دورههای پاورقی : . 1 حج / 61 ، لقمان / 29 ، فاطر / 13 ، حديد / . 6 |