اگر انسان با اينهمه تجهيزات و ساز و برگها بازگشتی به سوی خدا ، بهسوی جهانی كه ميدان وسيع و مناسبی است برای اين موجود مجهز ، نداشتهباشد درست مثل اين است كه پس از عالم رحم ، عالم دنيايی نباشد و تمامجنينها پس از پايان دوره رحم فانی گردند ، اينهمه جهازات باصره و سامعهو شامه و مغز و اعصاب و ريه و معده كه به كار رحم نمیخورد و برای زندگیگياهی رحم زائد است لغو و عبث آفريده شود و بدون استفاده از آنهارهسپار عدم گردد . آری ، مرگ ، پايان بخشی از زندگی انسان و آغاز مرحلهای نوين از زندگیاو است . مرگ ، نسبت به دنيا مرگ است و نسبت به جهان پس از دنيا تولد است، همچنانكه تولد يك نوزاد نيز نسبت به دنيا تولد ، و نسبت به زندگیپيشين او مرگ است . دنيا ، مدرسه انسان دنيا برای بشر نسبت به آخرت مرحله تهيؤ و تكميل و آمادگی است . دنيانسبت به آخرت نظير دوره مدرسه و دانشگاه است برای يك جوان ، دنياحقيقتا مدرسه و دار التربيه است . در نهج البلاغه ، بخش كلمات قصار ، آمده است كه شخصی آمد خدمتاميرالمؤمنين علی ( ع ) و زبان به ذم دنيا گشود كه دنيا چنين است و دنياچنان ، دنيا انسان را فريب میدهد ، دنيا انسان را فاسد میكند ، دنيادغلباز و جنايتكار است ، و از اين قبيل سخنان . اين مرد شنيده بود كهبزرگان ، دنيا را مذمت میكنند ، خيال كرده بود مقصود از مذمت دنيامذمت واقعيت اين جهان است ، مقصود اين است كه جهان فی حد ذاته بداست ، نمیدانست كه آنچه بد است دنيا پرستی است ، آنچه بد است ديدكوتاه و خواست محدود است كه با انسان و سعادت انسان ناسازگار است .علی ( ع ) به او فرمود : تو فريب دنيا میخوری ، دنيا تو را فريب نمیدهد، تو بر دنيا جنايت وارد آوردهای ، دنيا بر تو جنايت نكرده است . . .تا آنجا كه فرمود : دنيا با كسی كه با صداقت رفتار كند صديق است و برایكسی كه آن را درك كند مايه عافيت است ، دنيا معبد دوستان خدا ، مصلایفرشتگان خدا ، فرودگاه وحی خدا ، تجارتخانه اولياء خداست . . .شيخ فريدالدين عطار اين داستان را به نظم آورده میگويد : |