ممكن نيست ، زيرا اراده خدا اين بود كه میبخورد ، و چون اراده و علم خداتخلف بردار نيست ، آدمی چه بخواهد و چه نخواهد ، ميخوارگی را انجاممیدهد . اين سخن بسيار سست است و از روی منتهای نادانی گفته شده است ، لذابسختی میتوان باور كرد كه گوينده آن خيام فيلسوف باشد . هر فيلسوف ونيمه فيلسوفی اينقدر میفهمد كه خدا نه " می " خوردن كسی را مستقيمااراده میكند و نه " می " نخوردن كسی را ، خدا برای جهان ، نظامی وقانونی پديد آورده است و هيچ كاری در جهان ، بيرون از قانون انجامنمیگيرد . همانطوری كه هيچ حادثه طبيعی بدون علت طبيعی رخ نمیدهد ،افعال اختياری انسانها نيز بدون اراده و اختيار انسان رخ نمی دهد . قانونخدا در مورد انسان اين است كه آدمی دارای اراده و قدرت و اختيار باشد وكارهای نيك يا بد را خود انتخاب كند . اختيار و انتخاب ، مقوم وجودیانسان است . انسان غير مختار محال است ، يعنی اين كه فرض شده انساناست و غير مختار ، فقط فرض است نه حقيقت ، و اگر انسان نباشد مكلفنيست ، مثل اين است كه گاو يا الاغی سر در خم شراب ببرد و بنوشد . پسقضا و قدر الهی كه انسان را خواسته است ، مختار بودن او را نيز خواستهاست . پس میخوردن انسان نه بر اساس اختيار و انتخاب خود او بلكه براساس يك جبر الهی بر خلاف علم ازلی است و اگر انسان به جبر الهیمیبخورد علم خدا جهل بود . امروز محققين ترديد میكنند كه خيام شاعر همان خيام فيلسوف باشد ،احتمال میدهند - بلكه ثابت میكنند - كه دو نفر و يا بيشتر وجود داشتهاندو تاريخ ، آنها را بهم آميخته است . به هر صورت خواه چند نفر به نامخيام بوده و يا يك خيام با دو شخصيت متضاد وجود داشته ، اين سخن كه علمالهی و تقدير الهی ، علت ارتكاب گناه شمرده شود بطوری كه مسؤوليت ، ازانسان كه عامل انتخاب كننده است سلب گردد باطل است ، در پاسخش بجاگفته شده است :
پاورقی : . 1 رجوع شود به كتاب " انسان و سرنوشت " تأليف مرتضی مطهری ، فصلآخر كتاب . |