آرزوها همه بيهوده است و از واقعيت جاودانگی خبری نيست ، حق داريممضطرب و ناراحت شويم و رنج و وحشت عظيمی در ما پديد آيد ، آرزو میكنيمكه ای كاش نيامده بوديم و با اين رنج و وحشت روبرو نمیشديم . پس تصورلغو و بيهوده بودن هستی ، معلول ناهماهنگی ميان يك غريزه ذاتی و يكتلقين اكتسابی است ، اگر آن غريزه نبود چنين تصوری در ما پديد نمیآمد ،همچنانكه اگر افكار غلط ماترياليستی به ما تلقين نمیشد باز هم اين تصوردر ما پديد نمیآمد . انسان و ساختمان واقعی و پنهان انسان به گونهای است كه آرزوی جاويدماندن را به عنوان وسيلهای برای رسيدن به كمالی كه استعداد آن را داردبوجود آورده است ، و چون اين ساختمان و استعدادهای موجود در آن ، بيشاز زندگی محدود چند روزه دنياست و اگر زندگی ، محدود به حيات دنيویگردد همه آن استعدادها لغو و بيهوده است ، انسان غير مؤمن به حيات ابدیميان ساختمان وجود خود از يك طرف و انديشه و آرزوی خود از طرف ديگرناهماهنگی میبيند ، با زبان سر میگويد : " پايان هستی نيستی است و همهراهها به فنا منتهی میشود پس حيات و زندگی لغو و بيهوده است " ولی بازبان استعدادها كه رساتر و جامع تر است میگويد : " نيستی در كار نيست، راهی بی پايان در پيش است ، اگر زندگی من محدود بود با استعدادجاودان ماندن و آرزوی جاودان ماندن آفريده نمیشدم " . از اينرو همچنانكه قبلا هم گفتيم قرآن كريم انديشه نفی قيامت را بابيهوده دانستن آفرينش مرادف میشمرد : « ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون »( 1 ) ." آيا پنداشتهايد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم و بازگشت شما بهسوی ما نيست ؟ " آری ، كسی كه دنيا را " مدرسه " و " دار التكميل " بداند و بهحيات ديگر و نشئه ديگر مؤمن باشد ، ديگر زبان به اعتراض نمیگشايد كه يانمیبايد ما را به دنيا بياورند يا اكنون كه آوردهاند نبايد بميريم ،چنانكه خردمندانه نيست كه كسی بگويد طفل يا نبايد به مدرسه فرستاده شودو يا اگر به مدرسه رفت هيچوقت نبايد مدرسه را ترك گويد . بابا افضل كاشانی ، آن مرد دانشمند ، استاد يا استاد استاد خواجهنصيرالدين پاورقی : . 1 مؤمنون / . 115 |