فرض عدم تفاوت ، غير معقول است . از آنچه در آنجا بيان كرديم بخوبی دانسته میشود كه امكان ندارد هيچيكاز جريانهای رحمت پروردگار بدون نظام انجام گيرد . به همين دليل مغفرتپروردگار هم بايد از طريق نفوس كملين و ارواح بزرگ انبياء و اولياء بهگناهكاران برسد و اين لازمه نظام داشتن جهان است . به همان دليلی كهرحمت وحی بدون واسطه انجام نمیگيرد و همه مردم از جانب خدا به نبوتبرانگيخته نمیشوند و هيچ رحمت ديگر هم بدون واسطه واقع نمیشود ، رحمتمغفرت هم بی واسطه ممكن نيست تحقق پيدا كند . اگر فرضا هيچ دليل نقلی بر شفاعت در دست نبود ناچار بوديم از راه عقلو براهين قاطعی از قبيل برهان امكان اشرف و نظام داشتن هستی به آن قائلشويم . وقتی كسی وجود مغفرت خدا را بپذيرد ، مبانی محكم عقلی ، او را ناچارمیسازد كه بگويد جريان مغفرت بايد از مجرای يك عقل كلی يا يك نفس كلیيعنی عقل و نفسی كه دارای مقام ولايت كليه الهيه است صورت گيرد ، امكانندارد كه فيض الهی بيرون از قانون و حساب به موجودات برسد . ولی خوشبختانه قرآن كريم ما را در اينجا نيز رهبری فرموده است ، باضميمه كردن روايات اسلامی ، خصوصا با توجه به آنچه در روايات معتبر وشامخ شيعه در باب ولايت كليه رسول خدا و ائمه اطهار ( عليهمالسلام ) ومراتب ولايت در طبقات پايين تر اهل ايمان رسيده است ، چنين استنباطمیكنيم كه وسيله مغفرت تنها يك روح كلی نيست بلكه نفوس كليه و جزئيهبشری با اختلاف مراتبی كه دارند هر كدام سهمی از شفاعت دارند و اين يكیاز مهمترين معارف اسلام و قرآن است كه تنها در مذهب مقدس شيعه بهوسيله ائمه اطهار و شاگردان مكتب آنها خوب توضيح داده شده است ، لهذااز افتخارات اين مذهب شمرده میشود . شرايط شفاعت با توجه به اينكه شفاعت همان مغفرت الهی است كه وقتی به خداوند كهمنبع و صاحب خيرها و رحمتهاست نسبت داده میشود با نام " مغفرت "خوانده میشود و هنگامی كه به وسائط و مجاری رحمت منسوب میگردد نام "شفاعت " به خود میگيرد ، واضح میگردد كه هر شرطی برای شمول مغفرت هستبرای شمول شفاعت نيز هست . از نظر عقلی شرط مغفرت چيزی جز قابليت |