بلا از برای دوستان خدا لطفی است كه سيمای قهر دارد ، آنچنانكه نعمتهاو عافيتها برای گمراهان و كسانی كه مورد بی مهری پروردگار قرار میگيرندممكن است عذابهايی باشند اما به صورت نعمت ، و قهرهايی به قيافه لطف.
اثر تربيتی بلايا
سختی و گرفتاری ، هم تربيت كننده فرد و هم بيدار كننده ملتهاست .سختی ، بيدار سازنده و هوشيار كننده انسانهای خفته و تحريك كننده عزمهاو ارادههاست . شدائد همچون صيقلی كه به آهن و فولاد میدهند ، هر چه بيشتربا روان آدمی تماس گيرد او را مصمم تر و فعال تر و برندهتر میكند ، زيراخاصيت حيات اين است كه در برابر سختی مقاومت كند و بطور خودآگاه و ياناخودآگاه آماده مقابله با آن گردد . سختی همچون كيميا ، خاصيت قلب ماهيت كردن دارد ، جان و روان آدمی راعوض میكند . اكسير حيات دو چيز است : عشق ، و آن ديگر بلاء . اين دو ،نبوغ میآفرينند و از مواد افسرده و بی فروغ ، گوهرهايی تابناك و درخشانبه وجود میآورند .
همه عمر تلخی كشيده است سعدی |
كه نامش برآمد به شيرين زبانی |
ملتهايی كه در دامان سختيها و شدائد بسر میبرند نيرومند و با ارادهمیگردند . مردم راحت طلب ناز پرورده ، محكوم و بدبختند .
اندر طبيعت است كه بايد شود ذليل |
هر ملتی به راحتی و عيش خو كنند |
مولوی در داستان زندان يوسف ، چه زيبا و عالی سروده است :
آمد از آفاق ، ياری مهربان |
يوسف صديق را شد ميهمان |
كاشنا بودند وقت كودكی |
بر وساده آشنايی متكی |
ياد دادش جور اخوان و حسد |
گفت آن زنجير بود و ما اسد |
عار نبود شير را از سلسله |
ما نداريم از قضای حق گله |
شير را بر گردن از زنجير بود |
بر همه زنجير سازان مير بود |
گفت چون بودی تو در زندان و چاه |
گفت همچون در محاق و كاست ماه |
در محاق ار ماه تو گردد دو تا |
نی در آخر بدر گردد بر سماء ؟ |