" بحار الانوار " مباحث معاد باب هجدهم ( باب الوعد و الوعيد و الحبطو التكفير ) ، و جلد هفتم از چاپ قديم باب 227 ، و جلد پانزدهم از چاپقديم جزء اخلاق صفحه 187 مراجعه كنند . برای نمونه يك روايت از وسائلالشيعه نقل میكنيم : " محمد بن مسلم میگويد از امام باقر ( ع ) شنيدم كه فرمود : هر كسخدا را پرستش كند و خود را در عبادت به رنج وا دارد و امامی كه خدابرايش تعيين كرده است نداشته باشد ، عملش نا مقبول و خودش گمراه وسرگردان است و خداوند اعمال او را دشمن میدارد . . . و اگر به اين حالبميرد مردنش مردن اسلام نيست ، مردن كفر و نفاق است . ای محمد بن مسلمبدان كه پيشوايان ظلم و پيروانشان از دين خدا بيرونند ، خود گمراه شدند وديگران را نيز گمراه ساختند ، اعمالی كه انجام میدهند مانند خاكستری استكه در يك روز طوفانی دستخوش بادی سخت گردد كه به هيچ چيزی از آنچهفراهم كردهاند دست نمیيابند ، آن است گمراهی عميق " ( 1 ) . اين است دلائل كسانی كه میگويند اساس سعادت و نيكبختی ، ايمان واعتقاد است . گاهی برخی از اين گروه ، افراط كرده و صرف ادعای ايمان و در حقيقتانتساب محض را ملاك قضاوت قرار میدهند ، مثلا مرجئه در زمان بنیاميههمين فكر را تبليغ میكردند ، و خوشبختانه با انقراض بنیاميه منقرض شدند. در آن عصر ، فكر شيعی كه از ائمه اهل بيت ( عليهمالسلام ) الهاممیگرفت نقطه مقابل فكر " مرجئه " بود ولی بدبختانه در اعصار اخير فكرمرجئه در لباس ديگر در ميان عوام شيعه نفوذ كرده است ، گروهی از عوامشيعه صرفا انتساب ظاهری به اميرالمؤمنين ( ع ) را برای نجات كافیمیشمارند و اين فكر عامل اساسی بيچارگی شيعه در عصر اخير بشمار میرود .دراويش و متصوفه اعصار اخير به نحوی ديگر و بهانهای ديگر عمل را تحقيرمیكنند ، آنها موضوع صفات قلب را دستاويز قرار دادهاند در صورتی كهصفای حقيقی قلب محرك و مؤيد عمل است نه منافی با آن . در مقابل اين طبقات كسانی هم پيدا شدند كه ارزش عمل را به جايیرساندند كه گفتند مرتكب كبيره كافر است . خوارج چنين عقيدهای داشتند .برخی از متكلمين ، مرتكب كبيره را نه مؤمن میدانستند و نه كافر و قائلبه " منزلة بين المنزلتين " بودند . پاورقی : . 1 وسائل الشيعة ، چاپ مكتبه محمدی - قم - جزء اول از جلد اول ص 90. |