جهان ، خلاهايی وجود دارد كه همانها ناراحتيهای اين جهان است . عدل الهیايجاب میكند كه اين خلاها پر شود . يك سلسله امور وجودی نيز هستند كه همچنانكه قبلا بدانها اشاره شدزاييده نيستيهايی از قبيل جهل و عجز و فقرند و به نوبه خود همانها سببيك سلسله نقصها و كاستيها و فناها و نيستيها میشوند . بيماريها وطوفانها و حريقها و زلزلهها از اين قبيل است . عدل الهی ايجاب میكند كهاين امور نيز نباشند تا آثار آنها كه همان نقصها و كاستيها است نيزنباشد . مطلب را كه از اين نظر نگاه كنيم لازم است دو مطلب را مورد بررسیقرار دهيم : يكی اينكه آيا انفكاك اين نقصها و كاستيها از امور اين جهان ، امریممكن است يا ممتنع ؟ يعنی آيا جهان منهای اين كاستيها ممكن است و يااينكه اينها از لوازم لا ينفك اين عالماند و نبودن اينها مساوی است بانبودن جهان ؟ ديگر اينكه آيا آنچه نقص و كاستی ناميده میشود شر محض است و خيری در |