هر شرط خارجی ، به خودی خود برخی از اين صفات را واجد است و فاقد اضدادآنها است ، يا اين صفات همه قراردادی و اعتباری است ؟ مستقلات عقليه و چون سخن از صفات ذاتی افعال به ميان آمد قهرا پای عقل و استقلال عقلدر اكتشاف اين صفات به ميان آمد . اين بحث به اين صورت طرح شد كه آياعقل در ادراك حسن و قبح اشياء " استقلال " دارد و به تنهائی قادر بهدرك و تشخيص آنها است يا نيازمند به كمك و راهنمائی شرع است ؟ ازاينرو حسن و قبح ذاتی به نام حسن و قبح عقلی خواندهشد . معتزله بشدت طرفدار حسن و قبح ذاتی عقلی شدند و مسأله " مستقلاتعقليه " را طرح كردند ، گفتند : بالبداهه ما درك میكنيم كه افعال ذاتامتفاوتند ، و بالبداهه درك میكنيم كه عقول ما بدون اينكه نيازی به ارشادشرع داشته باشد اين حقايق مسلم را درك میكند . اشاعره ، همچنانكه عدل را به عنوان يك صفت قبلی و ذاتی منكر شدند ،حسن و قبح ذاتی قبلی عقلی را نيز مورد انكار قرار دادند . اشاعره اولا حسنو قبحها را اموری نسبی و تابع شرائط خاص محيطها و زمانها و تحت تأثيريك سلسله تقليدها و تلقينها دانستند ، و ثانيا عقل را در ادراك حسن وقبحها تابع راهنمائی شرع دانستند . اشاعره ، چون به " عقل مستقل " و به عبارت ديگر به " مستقلات عقليه" اعتراف نداشتند ، و عقيده معتزله را مبنی بر اينكه عقل بشر ، بدوننياز به ارشاد شرع ، حسن و قبح ، و بايستنی و نبايستنی را درك میكند ،تخطئه میكردند و مدعی بودند كه به طور كلی اينكه : عدل چيست ؟ ظلم چيست؟ نيكو چيست ؟ ناپسند چيست ؟ همه بايد از لسان شرع اخذ شود و بايد دراين مسائل تابع و تسليم " سنت اسلامی " بود و بس ، خود را " اهل سنت" يا " اهل حديث " خواندند . اشاعره ضمنا از اين نام و عنوان يك "پايگاه اجتماعی " محكم برای خود در ميان توده مردم ساختند . يعنی اختلافمعتزله و اشاعره كه بر اساس قبول و عدم قبول " مستقلات عقليه " بود ،از نظر توده مردم به صورت قبول و عدم قبول " سنت " و " حديث " ويا به صورت تعارض عقل و سنت تلقی شد و همين جهت ، پايگاه اجتماعیاشاعره را در ميان توده مردم تقويت ، و پايگاه معتزله را تضعيف كرد .معتزله هرگز به سنت بی اعتنا نبودند ، ولی اشاعره با انتخاب اين نامبرای خود ، |