قرآن میفرمايد : « الذی خلق الموت و الحيوش ليبلوكم ايكم احسن عملا »( 1 ) . " آنكه مرگ و زندگی را آفريد تا شما را در امتحان نيكوترين عمل وصواب ترين عمل قرار دهد " . فرمود " صواب ترين " عمل و نفرمود " بيشترين عمل " زيرا عمده ايناست كه بدانيم آنگاه كه تحت تأثير انگيزههايی روحی ، عملی انجام میدهيمگذشته از پيكر عمل كه يك سلسله حركات و سكنات است و دارای اثرها وارزشهای خاص اجتماعی است ، از نظر معنوی واقعا و حقيقتا به سويی میرويمو طی طريقی میكنيم . مطلب به اين سادگی نيست كه هر چه هست " عمل " است ، كار است ،انرژی عضلانی است كه مصرف میشود و اما انديشهها و نيتها ، به اصطلاحارزش مقدماتی دارد برای عمل ، همه ذهنيت است و همه مقدمه است و عملذوالمقدمه ، اساس ذوالمقدمه است ، مقدمه هر طور بود ، بود . خير ،اصالت فكر و نيت ، از اصالت عمل كمتر نيست . اين گونه تفكر " اصالةالعملی " كه انديشه و نيت و عقيده را " اصيل " نمیشمارد و تحت عنوان" عينيت " و " ذهنيت " صرفا ارزش مقدمی برايش قائل است ، يكتفكر مادی است . گذشته از اينكه بطلان اين مكتب در جای خود روشن است ،قدر مسلم اين است كه معارف قرآن را با اينگونه طرز تفكرها نتوان توجيهكرد . از نظر قرآن ، شخصيت واقعی ما و " من " حقيقی ما همان روح ماست ،روح ما با هر عمل اختياری ، از قوه بسوی فعليت گام بر میدارد و اثر وخاصيتی متناسب با اراده و هدف و مقصد خود كسب میكند ، اين آثار وملكات جزء شخصيت ما میشود و ما را به عالمی متناسب خود از عوالم وجودمیبرد . پس حسن و قبح فعلی ، يا خوبی و بدی اعمال ، از نظر بعد اول بستگی بهاثر خارجی آن عمل دارد ، و حسن و قبح فاعلی ، يا خوبی و بدی از نظر بعددوم بستگی به كيفيت صدور آن از فاعل دارد . در حساب اول ، قضاوت مادرباره يك عمل از لحاظ نتيجه خارجی و اجتماعی آن است ، و در حساب دوم، قضاوت ما از نظر تأثير داخلی و روانی عمل در شخص فاعل است .وقتی يك فرد ، بيمارستانی بوجود میآورد يا اقدام نيكوكارانه ديگری درامور فرهنگی يا بهداشتی يا اقتصادی يك كشور انجام میدهد ، شك نيست كهعمل او از پاورقی : . 1 ملك / . 2 |