تأثير كلام اسلامی در فلسفه اسلامی بحثهای كلامی اسلامی هر چند به نتيجه نهائی نرسيد ولی اين مباحث كمك ومدد فراوانی كرد به حكما و فلاسفه اسلامی در مسائل الهيات . يكی از جهاتیكه فلسفه اسلامی در مسائل " الهيات بالمعنی الاخص " سرزمينهای جديدیفتح كرد و فاصلهاش با فلسفه يونانی و اسكندرانی زياد شد مايههايی استكه از كلام اسلامی گرفت . متكلمين ، اين حق را به گردن فلاسفه دارند كهافقهای نوی گشودند و مسائل ويژهای طرح كردند اگر چه خود از عهده حل آنهابرنيامدند . متكلمين علاوه بر اينكه با طرح يك سلسله مسائل ، راه را برای فلاسفه بازكردند ، از راه ديگر نيز خدمت بسزائی كردند ، و آن اينكه چون در مقابلانديشه يونانی تسليم نبودند ، به مقام معارضه بر میآمدند و به چهرهفلسفه و فلاسفه ناخن میزدند ، در رد فلسفه و فلاسفه كتاب مینوشتند و آراءآنها را نقض و رد میكردند . باب تشكيك و ترديد در انديشههای فلسفی راآنها باز كردند . تصادم و اصطكاك آراء و عقايد متكلمان با آراء فلاسفه ،و تلاشهای سخت فلاسفه برای خروج از بنبستها ، تحرك خاصی در الهيات فلسفهاسلامی بوجود آورد . در تلاشهای سخت است كه برقهايی میجهد و سرزمينهایتازهای كشف میشود .مكتب عقلی شيعی در اين ميان مكتب كلامی و فلسفی شيعی جالب توجه است . مكتب معتزله واشاعره كه از آنها سخن گفتيم هر دو مربوط است به جهان تسنن . شيعههمچنانكه در فروع احكام ، استقلال داشت ، در اصول و مسائل كلامی فلسفی وبه اصطلاح در " معارف اسلامی " نيز كاملا مستقل بود . در مكتب كلامی و فلسفی شيعی ، مسائل عدل و توحيد ، مطرح و عميق تريننظريات ابراز گرديد . در چهار مسأله معروف ، يعنی عدل و عقل و استطاعتو حكمت ، جانب معتزله حمايت شد و به همين جهت شيعه جزء " عدليه "به شمار آمد . ولی در مكتب شيعه ، مفهوم هر يك از اين چهار تا با آنچهمعتزله به آن معتقد بودند تفاوتهايی داشت . مثلا در مكتب شيعی هرگز "اختيار " به صورت " تفويض " و واگذاری كه نوعی سلب اختيار از ذاتحق و نوعی استقلال در فاعليت و نوعی خداگونگی برای انسان |