مرگ ، نسبی است اشكال مرگ از اينجا پيدا شده كه آن را نيستی پنداشتهاند و حال آنكهمرگ برای انسان نيستی نيست ، تحول و تطور است ، غروب از يك نشئه وطلوع در نشئه ديگر است ، به تعبير ديگر ، مرگ نيستی است ولی نه نيستیمطلق بلكه نيستی نسبی ، يعنی نيستی در يك نشئه و هستی در نشئه ديگر .انسان مرگ مطلق ندارد . مرگ ، از دست دادن يك حالت و بدست آوردنيك حالت ديگر است و مانند هر تحول ديگری فناء نسبی است . وقتی خاكتبديل به گياه میشود ، مرگ او رخ میدهد ولی مرگ مطلق نيست ، خاك ،شكل سابق و خواص پيشين خود را از دست داده و ديگر آن تجلی و ظهوری راكه در صورت جمادی داشت ندارد ، ولی اگر از يك حالت و وضع مرده است ،در وضع و حالت ديگری زندگی يافته است .
دنيا ، رحم جان انتقال از اين جهان به جهان ديگر ، به تولد طفل از رحم مادر بی شباهتنيست . اين تشبيه ، از جهتی نارسا و از جهتی ديگر رساست . از اين جهتنارساست كه تفاوت دنيا و آخرت ، عميق تر و جوهری تر از تفاوت عالمرحم و بيرون رحم است . رحم و بيرون رحم ، هر دو ، قسمتهايی از جهانطبيعت و زندگی دنيا میباشند ، اما جهان دنيا و جهان آخرت دو نشئه و دوزندگی اند با تفاوتهای اساسی ، ولی اين تشبيه از جهتی ديگر رساست ، ازاين جهت كه اختلاف شرايط را نشان میدهد . طفل در رحم مادر به وسيله جفتو از راه ناف ، تغذيه میكند ، ولی وقتی پا به اين جهان گذاشت ، آن راهمسدود میگردد و از طريق دهان و لوله هاضمه ، تغذيه میكند . در رحم ، ششهاساخته میشود اما بكار نمیافتد و زمانی كه طفل به خارج رحم منتقل شود ، |