فراتر نمیرود نيست ، از بحث گذشته نظر ما درباره آنها از نظر منطق اسلامروشن شد . بحث ما در اين فصل درباره آن نيكوكارانی است كه به مبدأ ومعاد ايمان دارند و طبعا میتوانند در عمل آهنگ بالا كنند و برای مقصدیماوراء ماديات عمل نمايند . گفته میشود كه اديسون و پاستور از اين گونهمردمانند ، گفته میشود آنان مردمی مذهبی بودهاند و دارای انگيزههایخداپرستانه بودهاند ، يعنی آنان در كارهايشان درست مانند متدينين مسلمان، برای رضای الهی و به انگيزه خدايی اقدام میكرده اند ، اينها در حقيقتمسيحيانی هستند كه مسيحی نيستند ، زيرا اگر مسيحی واقعی باشند و به اصولموجود مسيحيت مؤمن و معتقد باشند ، مسيح را خدا میدانستند و طبعا امكاننداشت كه موحد واقعی باشند ، دانشمندان امروز مسيحی شايد كمتر بهخرافات تثليث معتقد باشند . برای پاسخ به اين قسمت بايد ديد ايمان به نبوت و امامت از چه نظرلازم است ؟ و چرا بايد شرط قبول اعمال باشد ؟ به نظر میرسد دخالت ايمان به انبياء و اولياء خدا در پذيرش اعمال ازدو جهت است : يكی اينكه معرفت آنان برمیگردد به معرفت خدا . در حقيقت شناختن خداو شؤون او بدون معرفت اولياء خدا كامل نمیگردد ، به عبارت ديگر اينكه :شناختن خدا بطور كامل شناختن مظاهر هدايت و راهنمايی است . ديگر اينكه شناختن مقام نبوت و امامت از اين نظر لازم است كه بدونمعرفت آنان ، بدست آوردن برنامه كامل و صحيح ممكن نيست . فرق بزرگ بين يك نفر مسلمان نيكوكار و يك نفر كافر نيكوكار اين استكه كافر نيكوكار از آن جهت كه دارای برنامه صحيح و درست نيست ، احتمالموفقيتش ناچيز است ، ولی يك نفر مسلمان از آن جهت كه خود را به دينیتسليم كرده است كه برنامهای جامع و صحيح دارد ، اگر برنامه خويش رادرست و صحيح اجرا كند موفقيتش قطعی است . عملی صالح ، تنها احسان بهخلق نيست ، تمام واجبات و محرمات و مكروهات و مستحبات ، جزء برنامهعمل صالح است . مسيحی متدينی كه به خاطر دوری از اسلام فاقد برنامه صحيحاست از مواهب عظيم اين برنامه محروم است ، زيرا ممنوعاتی را كه نبايد، مرتكب میشود ، مثلا شراب نبايد بنوشد و مینو شد . میدانيم كه ممنوعيت شراب به واسطه زيانهای فردی و اجتماعی و روحی آناست و طبعا آنكه شراب مینوشد زيانهای شراب به او میرسد و از اين نظرمانند كسی است كه از راهنمايی پزشك محروم است و به واسطه اين محروميت، كاری میكند كه پيش |