وحی الهی میخواست . آنجا كه تكليف يك حادثه در قرآن بطور صريح بيانشده است و يا سنت قطعی در ميان است و يا دسترسی به شخص رسول خدا و ياائمه معصومين ( از نظر شيعه ) ممكن بود تكليف روشن بود . اما آنجا كهآيه صريح يا سنت قطعی وجود نداشت و دسترسی به معصوم هم نبود طبعا پایاجتهاد و استنباط به ميان میآمد . اينكه اجتهاد از كی آغاز شد و چه تحولاتی در ميان اهل سنت و چه تطوراتیدر شيعه پيدا كرد بحث دامنهداری است كه اينجا محل طرح آن نيست .ترديدی نيست كه از زمان رسول خدا و حداقل از وقايع مقارن ايام وفات آنحضرت ، اين كار آغاز شد . اما اينكه آيا از اول بطور صحيح انجام گرفتيا بطور ناصحيح ، مطلب ديگری است و ما در جای ديگر به اين مطالب اشارهكردهايم ( 1 ) . فقه اسلامی نيز مانند علوم ديگر بسرعت متطور و متكامل شد و طبعاسيستمهای مختلفی در آن بوجود آمد . در ميان اهل تسنن دو سيستم فقهی بهوجود آمد : سيستم اهل حديث كه بيشتر ميان فقهای مدينه معمول بود و سيستمرأی و قياس كه بيشتر ميان فقهای عراق معمول بود . روش اهل حديث اين بود كه در مسائل ، در درجه اول به قرآن رجوعمیكردند ، اگر حكم مسأله را در قرآن نمیيافتند به حديث پيغمبر مراجعهمیكردند ، اگر احاديث ، مختلف بود ، به ترجيح احاديث از نظر راويانسند میپرداختند ، اگر در حديث نمیيافتند و يا ترجيحی در ميان احاديثمختلف به دست نمیآوردند به اقوال و فتاوای صحابه رجوع میكردند و اگر ازاين راه هم طرفی نمیبستند كوشش میكردند به نحوی از اشاراتی كه در نصوصهست چيزی استفاده كنند و بندرت اتفاق میافتاد كه به رأی و قياس متوسلشوند . روش اهل قياس غير اين بود . آنها اگر حكمی را در قرآن يا سنت ، قطعینمیيافتند به احاديث منقوله چندان اعتماد نمیكردند زيرا آنها را غالبامجعول يا تحريف شده میدانستند . معتقد بودند كه يك نفر فقيه در اثرممارست در مقررات قطعی اسلامی ، به روح قوانين اسلامی آشنا میشود و ازروی مشابهات میتواند حكم مسأله مورد نظر را اكتشاف كند . پاورقی : . 1 اين بنده در نشريه سالانه " مكتب تشيع " منتشر در قم در سال 1340، مقالهای تحت عنوان " اصل اجتهاد در اسلام " نگاشت و اين تاريخچه رابه طور فشر ده ذكر كرد . طالبان میتوانند به آن مقاله مراجعه كنند . [اين مقاله در كتاب " ده گفتار " اثر استاد شهيد به چاپ رسيده است ]. |