ناراحتی از مرگ يكی از علل پيدايش بدبينی فلسفی است . فلاسفه بدبين ،حيات و هستی را بی هدف و بيهوده و عاری از هر گونه حكمت تصور میكنند .اين تصور ، آنان را دچار سرگشتگی و حيرت ساخته و احيانا فكر خودكشی رابه آنها القاء كرده و میكند ، با خود میانديشند اگر بنابر رفتن و مردناست نمیبايست میآمديم ، حالا كه بدون اختيار آمدهايم اين اندازه لااقل ازما ساخته هست كه نگذاريم اين بيهودگی ادامه يابد ، پايان دادن بهبيهودگی خود عملی خردمندانه است . و نيز منسوب به خيام است :
نگرانی از مرگ پيش از اينكه مسأله مرگ و اشكالی را كه از اين ناحيه بر نظامات جهانايراد میگردد بررسی كنيم ، لازم است به اين نكته توجه كنيم كه ترس ازمرگ و نگرانی از آن ، مخصوص انسان است . حيوانات درباره مرگ ، فكرنمیكنند . آنچه در حيوانات وجود دارد غريزه فرار از خطر و ميل به حفظحيات حاضر است . البته ميل به بقاء به معنای حفظ حيات موجود ، لازمه |