نوعی حقوق و اولويت پيدا میكنند . مثلا كسی كه با كار خود ، محصولی توليدمیكند ، طبعا نوعی اولويت نسبت به آن محصول پيدا میكند و منشأ ايناولويت ، كار و فعاليت اوست . همچنين كودكی كه از مادر متولد میشود ،نسبت به شير مادر حق و اولويت پيدا میكند و منشأ اين اولويت ، دستگاههدفدار خلقت است كه آن شير را برای كودك بوجود آورده است . يكی ديگر خصوصيت ذاتی بشر است كه طوری آفريده شده است كه در كارهایخود الزاما نوعی انديشهها كه آنها را انديشه اعتباری میناميم استخداممیكند و با استفاده از آن انديشههای اعتباری به عنوان " آلت فعل " بهمقاصد طبيعی خود نائل میآيد . آن انديشهها يك سلسله انديشههای " انشائی" است كه با " بايد " ها مشخص میشود . از آن جمله اين است كه برایاينكه افراد جامعه بهتر به سعادت خود برسند " با يد " حقوق و اولويتهارعايت شود . و اين است مفهوم عدالت بشری كه وجدان هر فرد آن را تأييدمیكند و نقطه مقابلش را كه ظلم ناميده میشود محكوم میسازد . مولوی در اشعار معروف خود میگويد :
د . رعايت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان وجود يا كمال وجود دارد |