كند . سخن خود را به اندرزهای زيبای سعدی در اين زمينه پايان میدهيم :خرما نتوان خورد از اين خار كه كشتيم ديبا نتوان بافت از اين پشم كهرشتيم
بر لوح معاصی خط عذری نكشيديم |
پهلوی كبائر حسناتی ننوشتيم |
پيری و جوانی چو شب و روز بر آمد |
ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم |
ما را عجب ارپشت و پناهی بود آن روز كامروز كسی را نه پناهيم و نهپشتيم
گر خواجه شفاعت نكند روز قيامت |
شايد كه ز مشاطه نرنجيم ، كه زشتيم |