" اساس در مذهب يا اخلاق اين است كه ما چگونه خلقت و جهان هستی راتلقی میكنيم ؟ آيا اين هستی و كائنات را با سختی و رنج تلقی كرده ،پارهای از آن را قبول داشته و قسمتی از آن را قبول نداريم ؟ يا آنكهبرعكس ، آن را با آغوش باز و دلی آكنده از عشق و محبت استقبالمینماييم ؟ اخلاق محض ، قوانين كلی جهان را كه حاكم بر كائنات میداند ازروی علم و اطلاع اطاعت میكند ، اما اين اطاعت با يك سنگينی و ملال همراهاست كه در قلب خود هيچگونه حرارت و شوقی ندارد ، و هيچوقت احساساينكه اين قوانين مانند يوغی است به گردن او ، از او جدا نمیشود . امادر مذهب ، بر عكس ، اين اطاعت سرد و غمانگيز ، جای خود را به استقبالو پذيرش گرم كه همه چيز زندگی را پر از لطف و شوق و صميميت و نشاطمیسازد وا میگذارد . جان جانان جهان كه فيلسوف رواقی ، خود را به آنتسليم میكند احترام و تعظيم را متوقع است ، اما خدای مسيحی ( خدای مذهب) محبت و عشق را طالب میباشد . اينجاست كه میبينيم كه اين دو دسته دردو محيط مختلف از عواطف و احساسات واقع اند كه در مقابل يكديگر ، يكیبه سردی قطب ، و ديگری به گرمی و حرارت خط استواست ، گو اينكه نتيجهایكه هر يك از آنها بدست میآورند يعنی " تسليم محض و بدون چون و چرا "يكی باشد " . ناز يا اعتراض ؟ بحث درباره شرور ، و احيانا اعتراض به وجود آنها ، بخش نسبتا مهمیاز ادبيات ما را تشكيل میدهد . شاعران به زبان جد يا هزل ، فراوان دراين ميدان وارد شدهاند . البته آنچه را در اين زمينه گفته شده استنمیتوان به حساب جد يعنی انتقاد و اعتراض به خلقت گذاشت ، غالبا جنبههزل دارد و به اصطلاح " سوژه " شعر است . برخی از آنها را میتوان ازنوع " دلال عارف " بشمار آورد . در رباعيات منسوب به خيام ، ازاينگونه اشعار فراوان است . همچنانكه قبلا گفتيم اين اشعار معلوم نيستكه از خيام فيلسوف باشد ، آنچه به صورت سؤال يا اعتراض در شعر خيامشاعر عنوان شده است برای خيام فيلسوف حل شده بوده است . عليهذا ايناشعار يا از خيام فيلسوف نيست ، و يا جنبه هزلی و سربسر گذاشتن بامتشرعان قشری دارد و يا از نوع " دلال عارف " است . به هر حال خيام دراين رباعيات منسوب به او میگويد :
|