اين تبعيضها و تفاوتها و بديها از نظر نظام كلی عالم لازم و ضروری است .شك نيست كه از نظر نظام عالم ، و از نظر تناسب ضروری در مجموعهساختمان جهان ، وجود آنچه هست ضروری است ، ولی اين مطلب جواب شبههظلم را نمیدهد . بحث عدل به معنی تناسب ، در مقابل بی تناسبی ، از نظر كل و مجموعنظام عالم است ، ولی بحث عدل در مقابل ظلم ، از نظر هر فرد و هر جزءمجزا از اجزاء ديگر است . در عدل به مفهوم اول ، " مصلحت " كل مطرحاست و در عدل به مفهوم دوم ، مسأله حق فرد مطرح است . لهذا اشكال كنندهبر میگردد و میگويد : من منكر اصل تناسب در كل جهان نيستم ، ولی میگويمرعايت اين تناسب ، خواه نا خواه مستلزم برخی تبعيضها میگردد ، آنتبعيضها از نظر كل ، روا است و از نظر جزء ، ناروا است . عدل به معنی تناسب و توازن ، از شؤون حكيم بودن و عليم بودن خداونداست . خداوند عليم و حكيم به مقتضای علم شامل و حكمت عام خود میداند كهبرای ساختمان هر چيزی ، از هر چيزی چه اندازه لازم و ضروری است و هماناندازه در آن قرار میدهد . ب . معنی دوم عدل ، تساوی و نفی هرگونه تبعيض است گاهی كه میگويند : فلانی عادل است ، منظور اين است كه هيچگونه تفاوتیميان افراد قائل نمیشود . بنابراين ، عدل يعنی مساوات . اين تعريف نيازمند به توضيح است . اگر مقصود اين باشد كه عدالتايجاب میكند كه هيچگونه استحقاقی رعايت نگردد و با همه چيز و همه كسبه يك چشم نظر شود ، اين عدالت عين ظلم است . اگر اعطاء بالسويه ، عدلباشد ، منع بالسويه هم عدل خواهد بود . جمله عاميانه معروف : " ظلمبالسويه عدل است " از چنين نظری پيدا شده است . و اما اگر مقصود اين باشد كه عدالت يعنی رعايت تساوی در زمينهاستحقاقهای متساوی ، البته معنی درستی است ، عدل ، ايجاب میكند اينچنينمساواتی را ، و اينچنين مساوات از لوازم عدل است ، ولی در اين صورتبازگشت اين معنی به معنی سومی است كه ذكر خواهد شد .ج . رعايت حقوق افراد و عطا كردن به هر ذی حق ، حق او را و ظلم عبارت است از پامال كردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق ديگران. معنی حقيقتی عدالت اجتماعی بشری ، يعنی عدالتی كه در قانون بشری بايدرعايت شود و افراد بشر بايد آن را محترم بشمارند همين معنی است . اينعدالت متكی بر دو چيز است : يكی حقوق و اولويتها ، يعنی افراد بشر نسبت به يكديگر و در مقايسه بايكديگر ، |