پديده مرگ
يكی از انديشههايی كه همواره بشر را رنج داده است انديشه مرگ و پايانيافتن زندگی است . آدمی از خود میپرسد چرا به دنيا آمدهايم و چرامیميريم ؟ منظور از اين ساختن و خراب كردن چيست ؟ آيا اين كار لغو وبيهوده نيست ؟ منسوب به خيام است :
تركيب پيالهای كه در هم پيوست |
بشكستن آن روا نمیدارد مست |
چندين قد سرو نازنين و سر و دست |
از بهر چه ساخت وز برای چه شكست ؟ |
جامی است كه عقل آفرين میزندش |
صد بوسه ز مهر بر جبين میزندش |
اين كوزه گرد هر چنين جام لطيف |
میسازد و باز بر زمين میزندش |
دارنده كه تركيب طبايع آراست |
از بهر چه افكند و را در كم و كاست ؟ |
گر نيك آمد ، شكستن از بهر چه بود ؟ ور نيك نيامد اين صور ، عيبكه راست ؟