| منعمی پنهان كنی در ذل فقر |
| طوق دولت بندی اندر غل فقر |
| ضد ، اندر ضد ، پنهان مندرج |
| آتش ، اندر آب سوزان ، مندمج |
| روضهای در آتش نمرود درج |
| دخلها رويان شده از بذل و خرج |
| تا به گفته مصطفی شاه نجاح |
| السماح يا اولی النعما رباح |
| ما نقص مال من الصدقات قط |
| انما الخيرات نعم المرتبط |
| ميوه شيرين نهان در شاخ و برگ |
| زندگی جاودان در زير مرگ |
| در تك دريا گهر با سنگها است |
| فخرها اندر ميان ننگها است |
| تو از آن روزی كه در هست آمدی |
| آتشی يا خاك يا بادی بدی |
| از مبدل ، هستی اول نماند |
| هستی ديگر بجای او نشاند |
| همچنين تا صد هزاران هستها |
| بعد يكديگر دوم به ز ابتدا |
| اين جهان جنگ است چون كل بنگری |
| ذره ذره همچو دين با كافری |
| آن يكی ذره همی پرد به چپ |
| و آن دگر سوی يمين اندر طلب |
| جنگ فعلی ، جنگ طبعی ، جنگ قول |
| در ميان جزوها حربی است هول |
| اين جهان زين جنگ قائم میبود |
| در عناصر در نگر تا حل شود |
| چار عنصر چار استون قوی است |
| كه بر ايشان سقف دنيا مستوی است |
| هر ستونی اشكننده آن دگر |
| استن آب اشكننده هر شرر |
| پس بنای خلق بر اضداد بود |
| لا جرم جنگی شد اندر ضر و سود |
| هست احوالت خلاف يكديگر |
| هر يكی با هم مخالف در اثر |
| فوج لشكرهای احوالت ببين |
| هر يكی با ديگران در جنگ و كين |
ابن خلدون ، بنا به نقل " علی الوردی " در كتاب " المهزلة "میگويد : " ان التنازع عنصر اساسی من عناصر الطبيعة البشرية " . " كشمكش ، يك پايه اساسی زندگی انسانها و يك عنصر اصلی در سرشتبشر است " .