است ولی نسبت به خودش يا انسان يا گرگ بد نيست . مولوی میگويد :
زهرمار ، آن مار را باشد حيات |
ليك آن ، مر آدمی را شد ممات |
پس بد مطلق نباشد در جهان |
بد به نسبت باشد اين را هم بدان |
( 1 ) و از طرف ديگر وجود حقيقی هر چيز كه به آن خلق و ايجاد تعلق میگيرد ووجود واقعی است ، وجود آن چيز برای خود است نه وجود آن برای اشياء ديگر. وجود هر چيز برای شیء يا اشياء ديگر ، وجود اعتباری و غير حقيقی است وجعل و خلق و ايجاد به آن تعلق نمیگيرد . به بيان ديگر : هر چيزی يك وجود فی نفسه دارد و يك وجود لغيره ، و بهعبارت صحيح تر : وجود هر چيزی دو اعتبار دارد : اعتبار فی نفسه و لنفسهو اعتبار لغيره . اشياء از آن نظر كه خودشان برای خودشان وجود دارندحقيقی هستند و از اين نظر بد نيستند . هر چيزی خودش برای خودش خوباست ، اگر بد است برای چيز ديگر است . آيا میتوان گفت عقرب خودشبرای خودش بد است ؟ گرگ خود برای خود بد است ؟ نه ، شك نيست كهوجود عقرب و گرگ برای خود آنها خوب است ، آنها از برای خود همانطورهستند كه ما برای خود هستيم . پس بد بودن يك شیء در هستی فی نفسه آننيست ، در وجود بالاضافه آن است . از طرف ديگر شكی نيست كه آنچه حقيقیو واقعی است وجود فی نفسه هر چيز است ، وجودات بالاضافه ، اموری نسبی واعتباری اند ، و چون نسبی و اعتباری اند واقعی نيستند ، يعنی واقعا درنظام وجود قرار نگرفتهاند و هستی واقعی ندارند تا از اين جهت بحث شودكه چرا اين وجود يعنی وجود نسبی به آنها داده شده است . به عبارت ديگرهر چيز دو بار موجود نشده و
پاورقی : . 1 مولوی در اين بيت دو مطلب را با يكديگر مخلوط كرده است . يكمطلب اين است كه بدی ( البته بديهای نوع دوم ) در وجود نسبی و قياسیاشياء است نه در وجود واقعی و فی نفسه اشياء ، يعنی هر چيزی خودش برایخودش خوب است ، اگر بد است برای چيز ديگر بد است ، چنانكه زهر ماربرای مار خوب است و برای ديگران بد است . در اينجا بايد گفت بد بودنزهر مار در وجود لغيره است نه در وجود لنفسه . مطلب ديگر اين است كه چيزی كه وجود او نسبت به همه چيز خير است آنچيز را " خير مطلق " گويند مانند واجب الوجود ، و اگر چيزی فرض شودكه نسبت به همه چيز بد باشد آن چيز را " شر مطلق " و " بد مطلق "بايد ناميد . خير و شر نسبی در مقابل مطلق ، بدين معنی است كه يك چيزنسبت به بعضی از چيزها - نه نسبت به همه چيز - خير يا شر باشد ، ماننداكثر اشياء جهان . مطلبی كه مولوی در اين دو بيت آورده مخلوطی است ازدو مطلب . بيت اول ، مطلب اول را به ياد میآورد و بيت دوم مطلب دومرا .