اصطلاح از " سر قدر " آگاه نيستيم . بسيار خود خواهی و پرمدعايی استبرای بشر كه با مساعی جمعی چند هزار ساله خود هنوز از اسرار بدن محسوسخود نتوانسته آگاهی كاملی بدست آورد اما میخواهد از " راز هستی " و "سر قدر " سردرآورد . بشر پس از آنكه در نظام هستی اينهمه حكمت و تدبيركه عقل او را حيران میگرداند میبيند ، بايد اعتراف كند كه آنجا كه حكمتيك امر بر او مجهول است از قصور و نقصان درك او است نه از خلقت .اين گروه هرگز خود را با اين چون و چراها سرگرم نمیكنند ، بجای آنكهوقت خود را صرف در اين مسائل كنند صرف تحقيق در مسائلی میكنند كه ازطرفی آنها را میفهمند و از طرف ديگر مبنای عمل قرار میگيرد . شك نيست كه اين جواب ، جواب صحيحی است ، افراد با ايمان موظفنيستند كه در جزئيات اين مسائل ، غور كنند ، و حتی عامه مردم استعدادورود در اين مسائل را ندارند بلكه از ورود در اين مسائل منع شده اند ، ودر حقيقت اين خود نوعی استدلال است كه از طريق علت و كمال علت به كمالمعلول اذعان نماييم . ولی در اينجا مطلبی ديگر هست و آن اينكه غالب مردم ، خداوند را ازراه آثار ، يعنی از راه نظام جهان میشناسند ، تكيهگاه معرفت آنها جهاناست . اينچنين معرفت ، معرفت ناقصی خواهد بود . طبعا وقتی به مجهولاتیدر همان تكيه گاه معرفت خويش بر میخورند كم و بيش مضطرب میگردند و حلاشكالشان جز از طريق بررسی موارد اشكال ميسر نيست . آنها خدا را مستقلاز جهان نشناختهاند تا معرفت خدا به عنوان كمال مطلق و غنای مطلق وزيبايی مطلق ، آنها را با جهان به عنوان زيباترين اثر از زيباترين مؤثر ،و كامل ترين اثر از كامل ترين مؤثر آشنا كند . آنها با جهان ، تنها ازيك راه ارتباط دارند و بس كه همان راه عادی و معمولی حواس است . آنهاخدا را در آيينه جهان میبينند ، ناچار لكهای كه در سطح آيينه به چشمشانمیخورد ، در ديد آنها نسبت به مرئی اثر میگذارد ، اگر میتوانستند جهانرا در آيينه خدا ببينند ، و به عبارت ديگر اگر میتوانستند جهان را ازبالا ببينند تمام نقصها و نازيباييهايی كه از پايين به نظر میرسيد همه محوو نابود میشد و معلوم میگشت از نوع خطای ديد ناقص است . اين نوع نظرهمان است كه گفتيم حافظ ، آن را " نظر پير طريقت " میخواند :
پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت |
آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد |
مردمی كه تكيهگاه معرفتشان منحصرا جهان است ، خدا را و حكيم و عليم و