او است برای خودش جلب كرده و هم به ديگران خدمت كرده است ، پس خدادر واقع يك پلی بود برای كارهای نيكوكارانه ، و در عمل اين كارها انجاممیگرفت ، هر چند كه آنها ( غير الهيون ) به اخلاقی بودن اعمال الهيوناشكال دارند و آنها را در راه منافع خودشان ( مثلا بهشت ) میدانند ، ولیدر هر صورت كارهای انسان گرايانه در پرتو دين انجام میگيرد ولی وقتی كهدين نباشد چه ملاكی برای كارها وجود دارد ؟ تنها فرضيهايست كه ضامن اجراندارد ، انسان به حسب فطرت و جبلتش برای خودش كار میكند ، پس چطورممكن است بدون مسئله دين انسان برای ديگران كار بكند ؟ اخيرا اينها آمدند و يك حرف تازهای آوردند گويا اين حرف را هايدگرگفته استو شايد هم قبل از او گفتهاند . او میگويد : انسان میتواند خودش مقصد باشد ، و اين سخن او براساسنظريات خاصی است كه درباره " كلی " دارد ، كه بر میگردد به يك بحثفلسفی ، میگويد : انسان دارای دو ( خود ) است ، يك خود فردی و يك خودفرهنگی . مسئله اين است كه اين " من " يعنی همان چيزی كه شخصيت من راتشكيل میدهد چيست ؟ اگر فرديتش را در نظر بگيريم چيزی نيست ، يكموجود بالقوه است باصطلاح ، تمام شخصيتش را فرهنگش تشكيل میدهد ، يعنی" من " همان مجموع فرهنگی است كه در ما وجود دارد ، فرهنگی كه وابستهبه گذشته و زمان حاضر است ، و آن " من " واقعی انسان همان است كه ازبيرون گرفتهام ، میگويد : اين همان انسان كلی است كه در تو وجود دارديعنی آن انسانيكه هيچ گونه تعين ندارد ، و اين انسان كلی در همه افرادوجود دارد اگر ما به انسان ، آن " خود " ش را بشناسانيم ، يعنی ( خود) كليش را ، در اين صورت در حاليكه برای خود كار میكند ، برای ديگرانكار میكند ، پس لزومی ندارد ما خدا را واسطه قرار دهيم ، اينها خيلی رویاين حرفها تكيه میكنند كه درست است من باقی نيستم ، جامعه كه باقی است، جامعه كه باقی بود ، من هم باقی هستم . اين آقای دور كيم هم قائل به اصالت جامعه و اعتباريت فرد است ، درواقع اين جور میخواهد بگويد كه هر فردی جزء يك مركب حقيقی است و جامعهيك مركب حقيقی است مانند مركب بودن آب از هيدروژن و اكسيژن ، و وجودواقعی انسان ، وجود اجتماعی اوست ، همچنانكه هيدروژن پس از تركيب بااكسيژن هويت واقعيش هويت آب است ، نه هيدروژن ، به هر حال اين حرفیاست كه آنها در اين زمينهها زدهاند ( 1 ) . فراگذشتن از فوئر باخ : مادی گرائی جدلی در اين قسمت آندره پی يتر به فراگذشتن ماركس و انگلس از فوئر باخاشاره میكند وپاورقی : 1 - سؤال باز حرف اينها هم اشكال را رفع نمی كند ، چون بالاخره بازانسان برای ( خود ) كار میكند و كارش نبايد كار اخلاقی به شمار آيد .جواب : نه ! اشكال وارد نيست ، چون طبق حرف اينها انسان برای خودكلی يا اجتماعی كار میكند ، و وقتی كار انسان اخلاقی نيست كه برای " خود" فردی كار كند . |