نتيجهای كه آن نتيجه عملی است ، يا به تعبير ديگر ، علم حقيقی مبدأ بشودبرای نتيجهای كه آن نتيجه اعتباری است ؟ جواب میدهند كه آگاهی به اين امر نظری به انسان توانائی میدهد ، و آنوقت كه توانائی پيدا كرد نه تنها میتواند ، بلكه بايد كه چنين كند . دركبرای اين حرف كه شكی نيست كه انسان وقتی ضرورتی را درك میكند ، مثلااگر از آمدن سيلی اطلاع پيدا میكند ، خود اين دانائی به او توانائی خلاصیاز خطر سيل را میدهد ، و به دنبال آن آگاهی و توانائی ، " بايد " نيزخواهد آمد و قهرا شخص برای خلاصی از سيل اقدام خواهد كرد ، پس از اينجااست كه اين فلسفه تعهد میشود . حالا اين جا يك بحثی راجع به حتميت تاريخ میخواهيم مطرح كنيم كه بحثخوبی هم هست . ما كار نداريم كه اقتصاد زيربنا هست يا نه ، فرض میكنيماقتصاد زيربنا ا ست آيا لازمه زيربنا بودن اقتصاد جبر تاريخی است - بهطوری كه اينها میگويند - يا نه ، اين جا يك نكتهای هست كه اينها به ايننكته توجه نكرده جبر در موردی گفته میشود كه انسان نتواند تأثيری در وضعداشته باشد ، يعنی كاری در ماوراء اختيار انسان صورت میگيرد : چه انسانبخواهد و چه نخواهند صورت میگيرد ، مثل همان زلزله كه مثال زديم يا مثلستارهای كه پيش بينی بشود كه در زمان معين با زمين برخورد خواهد كرد ،انسان در برابر چنين اموری هيچ گونه اختياری ندارد و جز تسليم چارهاینيست . ولی بعضی مسائل است كه ضرورتا وجود پيدا میكند ، و وقوع قطعی قابلپيش بينی است ولی قطعيت خودش را از اختيار انسان دارد ، يعنی عقلانسان روی خصلتی كه در اختيار خودش دارد كه به تعبير آقای طباطبائیهميشه اخف و اسهل را اختيار میكند ، چنين حكم میكند . مثلا اگر كالائی دربازار باشد به قيمت معينی ، بعد ، كالای ديگری كه تمام امتيازات آن رابعلاوه بعضی امتيازات بيشتر دارا باشد و قيمتش هم از آن ارزانتر باشد بهبازار بيايد ، شكست كالای قبلی قطعی است و كاملا قابل پيش بينی است كهبزودی جان خود را به رقيب جديد كه دارای امتيازات بيشتری است خواهدداد و از بازارها برچيده خواهد شد ( مثل جوراب نخی و جوراب نايلونی ) .پس در اين جور موارد ورشكستگی امری قطعی و جبری است ، اما آيا به معنایاينست كه انسانها نمی توانند بر خلاف آن عمل بكنند ؟ يا نه ، جبری استكه انسانها میتوانند بر خلافش عمل كنند ولی نمی كنند ، يعنی خلاف عقلشاناست ، نه اين كه قدرت ندارند . لذا اگر كسی از آنها بپرسد چرا آن كالایقبلی مثلا جوراب نخی را نمی خريد و جوراب نايلونی را میخريد میگويند :مگر ديوانهايم كه جنس نامرغوب را با قيمت گرانتر بخريم و هيچ گاه نمیگويند كه نمی توانيم آن را بخريم و مجبوريم اين را بخريم ، اما اينضرورت و قطعيت جبر نيست ، يعنی اگر انسانها تصميم بگيرند كه همان كالاینامرغوب را با قيمت گرانتر بخرند ، ( مثل مبارزه منفی كه گاندی براهانداخت ) میتوانند بكنند نه اينكه اختيار نداشته باشند ( 1 ) . پاورقی : 1 - اشكال : وقتی كه انديشه انسان از اقتصاد سرچشمه میگيرد ، نتيجهاشاينست كه اقتصاد محرك است . جواب اقتصاد محرك است ، يعنی محركاختيار انسان است > |