درس اول : اصل تضاد : بحث درباره چهار اصل معروف ديالكتيك است ، ما از اصل تضاد شروعميكنيم ، خود آنها يك ترتيب خاصی برای اين اصول قائل نيستند ، و بطورمختلف آنها را ذكر ميكنند و در نحوه بيان هم وحدت نظر ندارند ، مثلااستالين طوری بيان میكند و ژرژ پوليستر طور ديگر و نيز ارانی بنحو ديگرمثلا بعضی تكامل را اصل مستقل میدانند و بعضی جزء اصل حركت و بعضی نيز درذيل اصل تضاد از آن ياد میكنند . خلاصه بيان يكنواختی در مطالب خودشانندارند و اينجور نيستكه ترتيب اين اصول مشخص باشد و هر وقت گفته شوداصل اول ، اصل دوم معلوم باشد كه مقصود كدام اصل است ( 1 ) و به هميندليل هم ، در كلمات خود اينها مقدم و مؤخر ذكر شده است ، هر چند كه اصلتأثير متقابل را معمولا مقدم بر اصول ديگر ذكر ميكنند ولی شايد لازم باشدكه اصل تضاد را مقدم بر آنها ذكر كنند چون گاهی از آن اصل بنام اصلهمبستگی تضادها تعبير ميكنند ، پس خود تضادها بايد شناخته شوند تا درمرحله بعد ، از همبستگی آنها بحث شود . در مورد اصل حركت هم ، چون اينآقايان حركت را ناشی از تضاد ميدانند ، ميشود گفت كه قاعدش بايد مؤخراز اصل تضاد باشد . اصل چهارمشان هم كه اصل جهش و انقلاب و تبديل كميت به كيفيت است ،قاعدش بايد بعد از اصل حركت ذكر شود چون اينها مدعی هستند كه شيئی ، درحال حركت كمی به مرحلهای ميرسد كه اختلاف مراتب حركت با يكديگر اختلافماهوی ميشود ، و به تعبير اينها اختلاف كمی به اختلاف كيفی منتهی ميشودپس بين تضاد و حركت و جهش میتوان ترتيبی قائل شد ولی آن اصل چهارم كهاصل تأثير متقابل باشد بر تضاد مؤخر است ، ولی نسبت به اصل حركت و اصلجهش ترتيب معينی ندارد ، در هر صورت ما از اصل تضاد شروع ميكنيم و قبلاز بررسی تضاد از نظر آنها ، تضاد را براساس فلسفه خودمان طرح و بحثميكنيم ، و بعد از روشن شدن تضاد از نظر خودمان ، به تضاد از ديد آنهاميپردازيم .تقابل : هم در فلسفه ، و هم در منطق ما ، بحثی بعنوان تقابل مطرح ميشود . درفلسفه در باب وحدت و كثرت از باب اينكه وحدت و كثرت را از عوارضموجود بما هو موجود ميدانند ( و لذا مسئله وحدت و كثرت از مسائل فلسفهاولی بشمار میرود ) . اين بحث را مطرح میكنند .پاورقی : 1 - از اين نظر مانند استصحاب كلی قسم اول ، قسم دوم . . . در اصولفقه نيست ( نبوی ) . |