قبلا ديديم كه آندره پی يتر بعد از اشاره به مسأله جاودانگی حقيقت واصول اخلاقی حرف عجيب ديگری میزند و میگويد فلسفههای " بودن " به منطقمنتهی میشد و فلسفههای " شدن " به فلسفه تاريخ ( 1 ) در گذشته هم گفتيمكه اين حرف نادرستی است . تعبير درست - البته بنابر قول ماركسيستها -اين است كه بگوئيم فلسفه بودن به نوعی منطق منتهی میشود كه بقول اينهاهمان منطق جامد است و فلسفه شدن به نوع ديگر از منطق منتهی میشود كههمان منطق ديناميك است ، نه اينكه يكی به منطق گرايش داشته باشد وديگری به فلسفه تاريخ . منطق طرز تفكر است و فلسفه تاريخی خود نوعیفلسفه است و اشتباه است كه اين دو را در برابر يكديگر قرار دهيم .بعد تقريبا برای تعليل اينكه چرا گروهی پيرو فلسفه " بودن " و گروهیپيرو فلسفه " شدن " هستند میگويند بعضیها خردگرا هستند و بعضیهاطبيعتگرا ، كه اين تعبير ديگری است از اين مطلب كه بعضی درونگرا هستندو بعضی برونگرا . يعنی بعضی ها به طبيعت توجه دارند و چون طبيعت رادائما در تغيير میبينند لذا فلسفهشان میشود فلسفه حركت و فلسفه شدن . وبعضی ديگر كه خردگرا و درونگرا ه ستند چون سرو كارشان با انتزاعات ذهنیاست و آنها از امور ثابت هستند لذا جهان را هم ثابت میبينند .در پاسخ اين سخن بايد گفت مگر خود هگل كه بزرگترين فيلسوف " شدن "است خردگرا نبود ؟ خردگراتر از هگل ما كسی را نداريم . حتی خودماركسيستها میگويند هگل ايدهآليست است . ولی ما قبلا هم گفتيم كه هگلايدهآليست بمعنای مصطلع نبود كه جز به ذهن به چيز ديگر قائل نباشد ومنكر خارج باشد ، بلكه او كسی بود كه عين و ذهن را يكی میدانست و هرچهرا كه ذهنش انتزاع میكرد میگفت كه در خارج هم همينطور است و چون ذهن وعين را يكی میدانست میگفت كه جهان را بايد توجيه كرد و توجيه فقط ازراه دليل و استنتاج است نه از راه عليت نظام نظام عليت و معلوليتنيست ، نظام استنتاج است . فلسفهای خردگراتر از اين نمی شود پيدا كرد .به هر حال اين سخن كه پيروان فلسفه " بودن " خردگرا هستند و پيروانفلسفه " شدن " طبيعتگرا ، سخن نادرستی است . اگر میگفت بعضی پيرومنطق قياسی هستند و بعضی ديگر پيرو منطق تجربی هستند و آنهائی كه پيرومنطق تجربی هستند چون سرو كارشان با تجربه و با واقعيات اشياء است لذاقهرا به حركت و شدن گرايش دارند اما كسانی كه پيرو منطق قياسی هستندچون قياس از امور ذهنی است لذا از طبيعت و حركت دور میشود و به فلسفه" بودن " گرايش پيدا میكنند . باز يك سخنی ، هر چند كم ارزش بود .ولی اينكه پاورقی : 1 - ماركس و ماركسيسم - ص . 17 |