مكانيسم جدل 2 - مكانيسم عمل قسمت دوم را تحت عنوان مكانيسم عمل ذكر میكند ، در مقابل مكانيسمانديشه ، كه تقريبا چيزی است شبيه آنچه كه قدمای ما به آن حكمت عملیمیگويند ، هم چنانكه قسمت پيش شبيه حكمت نظری قدمای ما است : هر نوعجهان بينی ( به اصطلاح امروز ) خواه ناخواه درپاورقی : > جواب : ما چنين چيزی نمی گوييم ، نمی گوييم محال است ؟ سؤال كننده : پس در بحث خداشناسی گير میكنيد چون اگر امكان صحت اينحرف باشد معنايش امكان بی نيازی از خداست : جواب : قبلا هم گفتيم كه اگر فرضا هم چنين نظمی اثبات شود و وجودداشته باشد ، باز باب علت و معلول ( بكلا مصرعيه ) باز میشود و بازاستدلال الهيون سر جای خودشباقی است كه آيا اين تضاد میتواند علتايجادی و ايجابی بدون اتكاء به علت مافوق طبيعت باشد يا نه ناچار تمامعلل بايد به واجب الوجود غنی بالذات برگردد ؟ سؤال كننده : در تعبيرات شما دو تعبير متناقض پيدا شد ، چون گاهیتعبير میكنيد كه ديالكتيك بالضروره منجر به ( انكار ماوراء ) طبيعتمیشود . جواب : نه متناقض نيست ، قبلا گفتيم كه اينها قائل به ضرورت ذاتیهستند و اين ضرورت ذاتی را نمی توانند اثبات كنند ، فقط به عنوان يكقضيه وجوديه میتوانند بگويند ، حالا میگوييم كه خود اين قضيه وجوديه را همنمی توانند اثبات كنند ، چون به اين شكل علم ثابت نمیكند ، و اين دوحرف ما باهم تنافی ندارد ، به عبارت ديگر كه قبلا گفتيم استنتاج ضد ازضد عدهای اثبات است و تولد ضد از ضد غير عام است . دو مطلب بود ، يكی اينكه چنين رابطه ضروری در ميان اشياء قابل اثباتنيست ، كه ضرورت ذاتی دارد ، وقتی كه ضرورت ذاتی باشد ديگر جائی برایعليت باقی نمی ماند ، ما خودمان میگوييم كه ضرورت مناط استغناء است ،امكان فقط مناط احتياج است و اگر ضرورت در كار باشد امكانی ديگر در كارنيست ، اين حرف را تنها هگل میتواند بگويد كه بحثش روی ذهن است وهمان ضرورتهای ذهنی را ضرورت خارجی هم میداند و اصلا با علت و معلول همكاری ندارد و در حقيقت ما دو نوع ضرورت داريم : ضرورتهای ذهنی و منطقیكه باصطلاح هگل استنتاجی و باصطلاح كانت تحليل است مثل ضرورت حيوانيتبرای انسان و ضرورت 180 درجه بودن زوايای مثلث و ضرورت كيف بودن لونكه همان چيزها است كه مناط استغناء از جعل است كه ما جعل الله المشمششمشما بل احدها . و ضرورتهای عينی و علی و معلولی كه طرفين ضرورت درخارج كثرت دارند و ضرورت فلسفی است و عين جاهليت و مجعوليت است .ولی اينها كه اين حرفهای هگل را پوسته ايدهآليستی میدانند ، نمی توانندقائل به ضرورت ذاتی شوند بلكه سرو كارشان ناچار با بحث علت و معلولخواهد افتاد و وقتی بحث علت و معلول پيش آمد ، ما بايد ببينيم علتی كهزمانا سابق بر معلول است و به قولی مرگش مساوی با حيات معلول و گورش، گهواره معلول است ، آيا میتواند . |