معنای ديگر طبقات مسئله امتيازات طبقهای است ، در اين مورد موضوعبهرهكشی به ميان میآيد ، يعنی انسانی از محصول كار انسان ديگر بهرهكشیبكند ، و طبقه بهرهكش و بهرهده در ميان بيايد . اين مسئله ديگر است .آن چيزی كه منطقا بايد نفی شود و اسلام هم نفی میكند همين است .از جمله نقضها و نقدهائی كه بر آنها وارد كردهاند وجود طبقات به معنایدوم است . وجود طبقات به معنای اول كه اختياری نيست و جای اشكال همنيست . مثلا يك كارگری مانند خروشچف كه در آغاز كارگر معدن بود ، دراثر لياقت و استعداد خودش را برساند به مقام دبير كل حزب كمونيست وديگران را پشت سر بگذارد ، اينكه ايرادی ندارد و معلول استعداد و پشتكار طبيعی است ، و ناشی از انتخاب اصلح جامعه است ، و البته اينگونهپستها و مقامها هر چند از مليونها پول با ارزشتر است ولی بالاخره ناشیاز مواهب طبيعی است و بوجود آن ايرادی نيست . 2 - اشكال ديگری كه به اينها كردهاند اينست كه الان حزب كمونيست بهصورت يك طبقه در آمده است يعنی گروهی كه با يك تبعيض تمام مواهب رابه خودشان اختصاص دادهاند و ديگران را استثمار كردهاند و شوروی و يا چينبا چند صد مليون جمعيت ، تنها چند مليون كمونيست دارد و بقيه مردم كهكمونيست نيستند ( حالا يا میخواهند كمونيست باشند و در حزب راهشان نمیدهند كه اين يك اشكال ديگری استو يا اصلا كمونيست نيستند ) [ از اينمواهب بی بهرهاند ] و حقيقت اين است كه يك گروه 10 - 15 مليونی تمامامتيازات را به خودشان اختصاص دادهاند . در كتاب " طبقه جديد " كهيك اروپائی نوشته است و به فارسی هم ترجمه شده ، اين وضع براساس آمارو اطلاعاتی دقيق تشريح شده است . اين يك مسئله كه مربوط به وجود يك طبقه ممتاز بامتيازات مختلفمیباشد . مسئله ديگر مربوط به اصل سرمايه داری است كه الان در آنجا وجود دارد ،ولی به شكل دولتی ، يعنی سرمايه دار خود دولت است ، و نزول را خوددولت میخورد ، و چه فرق میكند كه نزول را فلان طبقه آمريكائی بخورد يادولت شوروی بخورد ، در هر حال نزول خوری نزول خوری است ، و سرمايه داریسرمايه داری . اين است كه میگويند سوسياليزم شوروی و اين نقدی نيست كهتنها غير كمونيستها میكنند ، بلكه كمونيستهائی هم كه مخالف با شورویهستند اين اشكال را به شوروی دارند ، و در نتيجه جامعه سوسياليستی برگشتهاست به همان وضع سابق خودش . اشكال - ممكن است بگويند گناه اين وضع تقصير ما نيست تقصير دنيای غيركمونيست است . جواب : هر كس میخواهد باشد ، صحبت در اين است كه به آن دوره ايدهآل( حتی به قسمت آغازين آن هم ) نرسيدهايد با اينكه ادعا میكنيد رسيدهايد، در حقيقت شكل جامعهتان عوض شده است نه ماهيت آن ، و همان ماهيتبنامهای ديگر وجود دارد ، حالا اين وضع به هر علتی میخواهد باشد .سؤال كننده : ممكن است اينها اشكال به شوروی را قبول كنند ، اشكال بهشوروی كه اشكال به ماركسيسم نمی شود . |