انسان اينستكه برادركش ، پريشان ، در بدر ، سرگردان باشد برای هميشه ،ايدهآل انسان رسيدن به جامعه بی طبقه است ، يعنی جامعه بدون تضاد درونی( 1 ) . مدعی ميگويد : آن مدينه فاضله يعنی پوچ ، چرا مرا به آينده حواله ميدهی، بگو الان چه هست ؟ او ميگويد : میپذيرم كه انسان معاصر انسان را ميكشد ولی نمی پذيرم كهكشتار و برادر كشی در ذات انسان است . مدعی میگويد : پس چرا هابيل قابيل را كشت ( كه عكس صحيح است ) .مجادل جواب ميدهد : اينها اسطوره است ، اسطوره چيزی را برای ما روشننمی كند . مدعی ميگويد ، مگر " ايسم " ها و " لوژی " ها روشن كردهاند؟ مگر افلاطون و ماركس روشن كردهاند ؟ اينها هم در حد خواب و خيال است، بعد ميگويد : آن مدينه فاضله كجاست و كدام خط انسان را به آنجا ميبرد؟ مجادل جواب ميدهد : شهر زيبا و نيك افلاطون ، يا جامعه بی طبقه ماركس، خطی نيست كه من و شما يك تنه يا دو تنه سوار يك اتوبوسش بشويم وبرويم ، اين خط يك اتوبوس بيشتر ندارد ، اين اتوبوس در لحظهای تاريخی( يعنی اختياری ما هم نيست ) سر ساعت معين ناگهان راه میافتد ، افرادقشری كه در عمرشان اتوبوس سوار نشدهاند زير چرخ اين اتوبوس له ميشوند ،اما انبوه مردم ( توده مردم ) همه باهم سوارش ميشوند و به سوی مقصدتاريخی خويش پيش ميروند . مدعی ميگويد : باز حواله به آيندهداری ميدهی و اينها هم كه همه وعدهاست ، يك امر عينی بياور . مجادل جواب میدهد و ميگويد : همهاش هم آينده نيست ، بالفعل هم هست. بعد ميگويد : من اصطلاحی دارم كه اين اصطلاح مال خودم است ، و آناينستكه : ما ، دو زمان داريم يك زمان تقويمی و ديگر زمان تاريخی . زمانتقويمی زمانی است كه بحسب تقويم تقويم تعيين ميشود و شمار سال بيانميشود مثلا سال 1356 ، در زمان تقويمی همه مردم هم زمان با يكديگر هستند ،همه جامعهها در يك زمان تقويمی زندگی ميكنند ، ولی زمان تاريخی چيزديگری است ، يعنی مراحل تطور تاريخ از نظر مراحل تاريخ جامعهها در يكزمان زندگی نمی كنند ، خيلی جامعهها هستند كه در قرن 15 - 16 بلكه درقرنهای قبل از ميلاد زندگی ميكنند ، و جامعههائی هم هستند كه به آن لحظهتاريخی خودشان رسيدهاند و ميتوانيد برويد تماشا كنيد ( يعنی جامعههایكمونيستی ) . بعضی ملتها به لحظه تاريخی خود رسيده و سوار اتوبوس شدهاندو به شكل ايدهآل بسی نزديك شدهاند . نميگويد پاورقی : 1 - جدال با مدعی - چاپ اول - ص 49 و . 50 |