برای خودش میسازد و اين خصلت عجيبی است در موجود زنده و اصالت حياترا میرساند و نشان میدهد كه حيات يك نيروی سوار بر ماده است و حاكم برماده است و به قول حكما صورت جوهری است حاكم برماده و متصرف در ماده.مثلا يك حيوان را اگر محيطش را عوض كنيم و محيط جديد ، مقتضيات جديدداشته باشد میبينيم كه اين حيوان از درون خودش به طور خودكار يك وضعیبوجود میآورد كه بتواند با وضع جديد زندگانی كند ، و حتی گاهی عضوی بوجودمیآورد . اين مطلب را مرحوم حاج ميرزا علی آقا شيرازی از شيخ الرئيس نقلمیكردند ولی من خودم الان يادم نيست ، در جائی از كلمات شيخ ديده باشم ،شايد در كتب طبی شيخ چنين مطلبی هست ، به هر حال ايشان از شيخ نقلمیكردند كه : ديده شده است كه بعضی مرغها را كه بدون خروس زندگیمیكردند و احتياج داشتند كه خودشان از خودشان دفاع كنند ، كم كم آن سيخكپشت پايش رشد میكند و مانند خروسها میشود ، تا در موارد لزوم برای دفاعاز خودش استفاده كند و آنرا مانند سر نيزهای بر سر و سينه دشمن بزند ،اين مطلب به اين معنی است كه وقتی حيوان خودش را مواجه با دشمن میبيندفكر و نفس او و به قول شيخ اشراق رب النوع ، يا بالاخره يك قوه مدبر اورا به وسيله جديدی مجهز میكند . در مورد دستهای خاركنها كه مقتضای كارپوستهايش كم كم خشن و مانند چرم میشود كه به آسانی میتواند هر نوع خاریرا با دست خرد بكند ، معمولا گفته میشود " عادت " كرده است ، يعنی چه؟ يعنی با خار سر و كار داشته و كم كم در برابر آن مقاوم شده ؟ چرا يكجماد ( مثلا پارچه ) اگر با چنين وضعی مواجه شود عادت نمی كند ، و مقاومنمی شود ، بلكه پاره خواهد شد ، و اين موجود زنده عادت میكند ؟ [ پساين پديده را بايد تفسير كرد ، تفسيرش اين است كه ] : روح ، در واقعپوست بدن را جوری میسازد كه بتواند مقاومت كند ( 1 ) . تنها حرفی كه آمدند گفتند اين بود كه نياز اين حالت را بوجود میآورد .جوابش خيلی روشن است ، نياز از آن جهت كه نياز است نمی تواند بوجودآورنده چيزی باشد ، چون نياز يعنی احتياج و احتياج خودش واقعيتی نيست .بله ، احتياج زمينه قابل را بوجود میآورد ، ولی زمينه فاعلی كه به اينجور چيزها بوجود نمی آيد . صحبت از علت اين گونه تصرفات است ، و اينكه بوجود آورنده اين تطبيق با شرائط چيست ؟ مرتب میگويند : احتياج ،احتياج ما هم قبول داريم كه اين كارها در زمينه احتياج بوجود میآيد ، ولیصحبت از اين است كه فاعلی چيست ؟ احتياج كه نمی تواند فاعل باشد .خوب ، اگر اين جور است ، اين پارچه هم مثلا پاورقی : 1 - اشكال : در جمادات هم گاهی چنين حالتی پيدا میشود . مثلا سيمان دركنار سدها در اثر تماس با آب مقاومتش بيشتر میشود . جواب : اين در اثر تماس با آب چنين میشود ، نه براساس نياز واقتضای محيط در واقع در اين جا خاصيت منفعل با خاصيت فعال اشتباه شدهاست . مثلا كفش انسان با پا منطبق میشود ، اين بدان معنی نيست كه ازطرف كفش كاری انجام میگيرد ، بلكه اين خاصيت انفعالی است و حالتیاست كه كفش در برابر پای خاص پيدا میكند و اين پا است كه اين حالترا بوجود میآورد ، و اين غير از آنست كه خودش ، خودش را چنين كند . درجمادات تنها مسئله انفعال است نه فعل . |