ولی البته در منطق ارسطو هم به اين نكته توجه شده است و اينطور نيست كهدر صحت نتيجه فقط درست بودن صورت را كافی بداند و به ماده كاری نداشتهباشد ، بلكه راجع به اينكه ماده قياس بايد چه باشد و اگر از چه موادیتشكيل شود برهان است و از چه موادی تشكيل شود برهان نيست بلكه خطابه ياجدل است ، بحث شده است . جدل ، فلسفه پيشرفت : در اين قسمت كه تحت عنوان " موارد كاربرد " ذكر شده است دو عنوانمورد بحث قرار گرفته است : 1 - جدل ، فلسفه پيشرفت 2 - جدل منطق نيروها . در ذيل عنوان " جدل ، فلسفه پيشرفت " مؤلف میخواهد نشان دهد كه آيافلسفه " شدن " كه از تولد و مرگ و حدوث و زوال دائمی اشياء سخنمیگويد و به هيچ امر جاودان معتقد نيست ، به يأس و ناميدی میانجامد يانه ؟ در گذشته گفته شد كه در يونان قديم همين دو شاخه فلسفه وجود داشتهاست كه فلسفه هراكليت فلسفه " شدن " است و ارسطو هم قهرمان فلسفه "بودن " است و نيز گفته شد كه در فلسفه " بودن " ما به چند جاودانگیمیرسيم : جاودانگی روح ، جاودانگی حقيقت و جاودانگی اصول اخلاقی . و حالآنكه در فلسفه " شدن " هيچ جاودانگی وجود ندارد و اين هر سه خصلت هم ،از مادی بودن اين فلسفه و غير مادی بودن آن فلسفه ناشی میشود ، در اينجااست كه يك امتياز بزرگ برای فلسفه " بودن " توهم میشود كه آن اعتقادبه جاودانگی انسان به عنوان يك فرد و به جاودانگی حقيقت و جاودانگیاصول اخلاقی است و حال آنكه در فلسفه " شدن " هيچ چيزی جاودانه نيست .در اينجاست كه اينها میخواهند بگويند كه نه ، چنين نيست ، در اين فلسفهبه شكل ديگر جاودانگی هست بدون اينكه چيزی جاودانه باشد و اين يك نوعتوجيه است برای همه اين اصول . میگويند بلی ، هيچ چيز جاودان نمی ماندولی يك چيز جاودان است و آن تكامل است . راه جاودان است ، آن هم راهیكه هر مرحله بعدی از مرحله قبلی متكاملتر است . پس فلسفه " شدن " اينامتياز را دارد كه فلسفه تكامل است . در فلسفه " بودن " ديگر تكاملمعنی ندارد . جاودانگی معنی دارد ولی تكامل معنی ندارد . اما در اينفلسفه ، اگر چه جاودانگی به آن معنی وجود ندارد ولی تكامل هست و خودتكامل يك حقيقت جاودانه است . ماترياليستها هم غالبا اين ايرادی را كهالهيون به آنها میگيرند و میگويند اين فلسفه هر گونه اميدی را از انسانمیگيرد و هنگامی كه همه چيز به نيستی منتهی میشود و انسان نيز خودش بهنيستی منتهی میشود پس چه چيزی میتواند محرك انسان باشد و او را اميدوارسازد ، به همين نحو پاسخ میدهند . میگويند درست است كه همه چيز از بينمیرود و میميرد ، ولی اين ، مردن نيست ، مردنی است كه عين زندگی است .مردنی است كه از همين مردن زندگی كاملتر بر میخيزد . نظير سخنی كه مولویمیگويد :
|