بعد میگويد : " كنت دريافت كه پيش بينی آينده جامعه و تنظيم تكاپویاجتماعی ميسر است و ضرورت تام نيز دارد ، واژد با مفهوم هدفجوئیاجتماعی و ماركس با طرح ماترياليسم تاريخی به همين ضرورت اشاره كردهاند" . [ اين حرفی است نادرست ] ماترياليسم تاريخی اصلا به اين مسئلهمربوط نيست ، ماترياليسم تاريخی خودش يك جبر تاريخی را بيان میكند .ماركسيسم دچار اين تناقض هست كه ماترياليسم تاريخی با طراحی وبرنامهريزی سازگار هست يا خير چون اينها از يك جبر كور و كر سخنمیگويند ، كسان ديگر به آنها اعتراض كردهاند كه اين جبر ، با برنامهريزیو طراحی جور در نمی آيد ، و بمقتضای اين جبر ، جامعه خود به خود پيشمیرود ، و اينها كوشش میكنند خودشان را از اين تناقض برهانند ، نهاينكه ماترياليسم تاريخی به همين ضرورت اشاره میكند . بعد مسأله ديگری را طرح میكند كه از نظر ما جالب است آن اينكه :طرحهای اصلاحی بايد براساس پيش بينیها باشد . پيش بينی معنايش ايناست كه ما يك خط سيری برای جامعه در نظر میگيريم ، بعد جامعه رامیخواهيم به سوی آن مقصد پيش ببريم ، مقصدی كه هنوز وجود ندارد ، و ازمنزلگاه قبل ، در نظر گرفته شده است ، در اينجا يك مسئله بسيار مهمیمطرح است ، و آن اين است كه : در تكامل طبيعی ، در شكل داروينی خودش ، اين مسئله مطرح است كه آياتكامل هدفدار است يا هدفدار نيست ؟ آيا از همان اول اول كه زندگی حركتتكاملی خودش را شروع كرد ، متوجه يك هدف و مقصدی بود و اصل علت غائیبر او حاكم بود ، و به سوی اين نقطه معين كشيده میشده است يا نه . هيچكشش و ميلی به سوی اين مقصد نبوده بطور تصادفی رسيده است به اينجا ؟اگر بگوييم به سوی هدف معين حركت میكرد ، مثل اين میشود كه يك شخصمی خواهد برود به اصفهان ، اگر فرض كنيم كه تمام راهها را طی كند ،بالاخره مقصد مشخص است يك وقت هست كه نه چنين مقصدی در كار نيست ،مجموع عوامل كه هيچكدام چنين مقصدی نداشتند ، سبب میشود كه سر از آنجادر بياورد ، مثل يك شخصی كه در يك ازدحام و جمعيتی گرفتار شود بطوريكهاصلا نتواند برای خودش جهت حركت انتخاب كند ، فشار جمعيت او را بهاين سو و آن سو میكشد و بالاخره به يك طرف میبرد ، نه خودش قصد داشتهكه به آن طرف برود ، و نه هيچيك از آن فشارها هدفدار بوده و او را بهآن طرف میرانده است ، مجموع فشارها به بردن او به آن طرف منتهی شدهاست . عدهای از دانشمندان امروز ، مثل لكنت دوئی مؤلف كتاب " سرنوشتانسان " و نيز مؤلف كتاب " حيات و هدفداری " ( 1 ) اينها معتقدندكه تكامل هدفدار است و تكامل با بیهدفی و تصادف مطلق قابل توجيه نيست.در مسئله تكامل اجتماعی هم همين سؤال پيش میآيد كه جامعه كه از نقصبه سوی كمال سير میكند ، آيا به سوی يك غايت در نظر گرفته شدهای پيشمیرود [ يا نه ] و اين غايت را كی دارد ؟ خود جامعه دارد ؟ در فطرتانسانهاست ؟ يك قوه مدبری پاورقی : 1 - ترجمه عباس شيبانی . |