طرف ديگر مسئله ارتقاع و تكامل بشريت و هر چيز ديگر مطرح است . اگرپايان اشياء به فناء باشد ، ديگر مسئله تكامل معنی ندارد ، پس تكاملچيست ؟ كسانيكه قائل به تكامل هستند مثل الهيون و اهل عرفان ، مرگ رابه صورت انتقال از نشئهای به نشئه ديگر میدانند بنابراين فنا برای خودفرد هم يك امر نسبی میشود ، ولی اينها كه نمی خواهند مطلب را به اينشكل توجيه كنند ، بلكه ( با انكار تكامل شرقی ) میخواهند قائل به تكاملشوند ، و آن به اين شكل است كه ، گور هر نهادگهوا ره نهاد بعدی استيعنی هر چيزی كه به نزول و مرگ رسيد ، اين مرگ را پايان مطلق نبايدگرفت ، مرگ در عين اينكه برای اين موجود مرگ و گور است ، گهواره استبرای موجوديكه در سطح برتر وجود پيدا میكند در واقع تبديل شدن اين شيئیاست به شيئی ديگر در سطح بالاتر . از اين دو فكر ، سه پايه معروف هگل پيدا شده است ، البته اينجا تولدو رشد يك مرحله شدهاند ، هگل آمده و گفته است در مرحله اول هر چيزی (به تعبير اين كتاب ) خودش را تصديق میكند در مرحله دوم خودش را انكارمیكند ، باز در مرحله سوم انكار خودش را انكار میكند ، به تعبير ديگر هرچيزی سه مرحله پيدا میكند ، حكم ، ضد حكم ، حكم مركب ، بعضیها اين چنينتعبير كردهاند ، موضوع ، ضد موضوع ، موضوع مركب . فروغی اين تعبير فارسیرا آورده كه ديگران هم از او گرفتهاند : بر نهاده ، برابر نهاده ، و همنهاده ، كه اين تعبير كمتر از تعبيرات ديگر ريشه اين فكر را نشان میدهد( 1 ) . ريشه اين فكر همانی است كه سابقا گفتيم ، يعنی وحدت عقل و عين ، يعنیهگل دارد مفاهيم منطقی را به كار میبرد ولی از نظر او مفاهيم منطقی عينمفاهيم عينی و خارجی است ( به خلاف ماركس كه اين اصل هگلی را قبولندارد ولی در عين حال از نتايج آن استفاده میكند و اين از جاهائی است كهخوب میشود مچ ماركسيسم را گرفت ) و اما توضيح مطلب : ما میگوييم معقولات دو قسمند : معقولات اوليه و معقولات ثانويه ( منطقیو فلسفی ) ، معقولات ثانيه ( منطقی و فلسفی ) ظرف وجودشان يا به قولقدما ظرف عروضشان ذهن است ، يعنی يك سلسله معانی ذهنی هستند كه به هيچنحو در خارج وجود ندارند ( 2 ) مثلا در خارج استدلال و هم چنين قياس و معرف ( بما هو معرف ) جزئيت وكليت ، نوعيت ، جنسيت و نظاير آن وجود ندارد . موجود خارجی نه نوعاست نه فصل است و نه جنس است نه كلی است ( بما هو كلی ) نه جزئی (بما هو جزئی ) همه اين معانی ، معانی ذهنی است كه عارض معقولات اوليهاز قبيل انسان ، فرس ، شجر است معقولات اوليه ما همان معقولات پاورقی : 1 - میبينيد كه چه تعبيرات مختلفی از اين مطلب كردهاند كه در صورتآشنايی با فلسفه هگل ريشه اين اختلاف تعبيرات معلوم میشود . 2 - آن چنانكه بارها گفتهايم بحث معقولات اوليه و معقولات ثانويه ازشاهكارهای فلسفه اسلامی و از مباحث مهمی است كه بايد روی آن بسيار كاركرد ، نبايد به آن مقدار كه در كتب فلسفی ما حتی به آن مقدار كه دركتاب اسفار وجود دارد ، اكتفا كرد هر چند همين مقداری هم كه وجود داردخيلی با اهميت و پر ارزش است . |