يك بحث ديگری هست راجع به اينكه خود وحدت و كثرت چه تقابلی بينشانهست ، مرحوم آخوند در اسفار به اين نتيجه ميرسد كه تقابل بين اين دو ،نوع پنجمی از تقابل است ، و اين دليل بر اينستكه حصر تقابل در آن چهارقسم حصر عقلی نيست ، حصر استقرائی است . بحث تقابل از مسائل منطق است يا فلسفه ؟ بحث ديگری هم هست راجع به اينكه ، مسئله تقابل ، از مسائل منطق استيا فلسفه ، ( چون در هر دو علم بحث ميشود ) و يا اينكه از نظری منطقیاست و از نظری فلسفی ؟ قدمای منطقيين بحث تقابل را بطور كامل در منطقمطرح ميكردند . اما متأخرين از منطقيين ، از چهار قسم تقابل ، تنهاتناقض را طرح ميكنند . در فلسفه هم ، همه انواع تقابل مطرح ميشود ، وگاهی هم بحث تناقض را مستقلا طرح ميكنند ، مثل شيخ در الهيات شفا مرحومآخوند هم ( ظاهرا در بحث اتحاد عاقل و معقول ) تناقض را مستقلا بحثكرده است . اينكه ما مسأله تقابل را از مسائل فلسفه بدانيم ، به همان جهت است كهذكر شد ، يعنی از باب اينستكه موضوع فلسفه موجود بما هو موجود است . ووحدت و كثرت هم از عوارض موجود بما هو موجود است تعينات ، ماداميكهبه تعين خاص منتهی نشود ، و موجود را از شكل موجود بما هو موجود خارجنكند ، هر چند هزار تقسيم هم برای موجود بشود ، باز هم بحث درباره آن ،از مسائل فلسفه اولی است . بنابراين احكام تقابل و احكام تناقض و تضاداز مسائل فلسفه اولی است . و اما اينكه مسأله تقابل را از مسائل منطق بدانيم ، به اعتبار اين استكه در منطق بحث از معرف و حجت است ، يا به تعبيری كه شيخ و ديگراندارند ، موضوع منطق معقولات ثانيه است ، معقولات ثانيه منطقی كه ظرفعروض و ظرف اتصاف آنها هر دو ذهن است ، مثل كليت و جزئيت و امثالاينها از قبيل معرف بودن ، قياس بودن ، كه همگی مربوط به عالم ذهن و بهيك تعبير مربوط به شناخت است . به اين اعتبار ، مسأله تقابل و مسأله تناقض ، از مسائل منطق نيست ،چون تقابل و نيز تناقض از معقولات ثانيه فلسفی است كه ظرف عروضش ذهناست و ظرف اتصافش خارج ، يعنی اشياء در خارج بنحوی اتصاف به اينخصوصيات ( تضاد و تناقض و . . . ) پيدا ميكنند ، نه اينكه در ذهن اشياءمتصف به امتناع اجتماع باشند ، بلكه ذهن حكم ميكند به امتناع اجتماع درخارج ، كه تصور اين مسئله يك تصور بسيار مشكل و معضلی است و بحثقضايای بتيه و غير بتيه را در منطق پيش آورده است كه چطور ميشود ظرفعروض ذهن باشد و ظرف اتصاف خارج ، و اساسا اين تعبير ( قلمبه سلمبه )گفته میشود ظرف عروض ذهن است و ظرف اتصاف خارج يعنی چه ؟ . اينتفكيك ميان عروض و اتصاف چه معنی ميدهد ؟ اين مطلبی است كه در جایخود بايد بحث شود . بنابر اين بحث تناقض نمی تواند از بحثهای منطقی باشد ، و اگر در منطقذكر ميشود از باب مبادی و مقدمات مسائل منطق است ، نه خود مسائل .گذشته از اينكه اصل تناقض يك اصل بديهی است و لذا از مسائل هيچ علمینيست . چون مسائل هر علم بايد نظری باشند و |