اينكه خود ماهيت اين مقولات ماهيت حركتی است ، و حركت در مقولهایهست كه ماهيتش ماهيت تدريج و حركت نباشد تا وجودش وجود حركتی بشوداما ان يفعل يعنی تأثير تدريجی و ان ينفعل يعنی تأثر تدريجی ، پس درماهيت اينها حركت اخذ شده است و اگر بخواهد در اينها حركت باشد ،لازمهاش اينستكه حركت در حركت معنی ندارد . پس در اينها هم ايشان قائلبه ثبات نيست ، منتهی در مقولات ديگر ، حركت بنحوه وجود مقوله بستگیدارد ولی در اينها به ماهيتشان . جده هم مانند اضافه است كه بستگی به طرفينش دارد . امامتی كه هيئتبودن شيئی در زمان است ، چون زمان يك حقيقت مندرج الوجود است ، قهرادر ذات " نسبت شيئی به زمان " هم تدريج خوابيده است و اگر در اينهمبخواهد حركت باشد حركت در حركت خواهد بود . پس به بيان مرحوم آخوند ،اگر در اين پنج مقوله حركت نيست معنايش اين نيستكه اينها ساكنند ،بلكه بر ميگردد به اينكه : يا اصالت ندارند مانند اضافه و جده و ياماهيتشان ماهيت حركت است . پس در فلسفه مرحوم آخوند ، سكون ، به اين نحو كه در بعضی مقولات بطوركلی قائل به حركت نباشد ، وجود ندارد ، بله ممكن است گفته شود كه سكونبنحو ديگری در فلسفه ايشان وجود دارد ، و آن اينكه : در آن پنج مقولهایكه قائل به حركت هستند ، حركت را در آنها هميشگی نميدانند ، مثلا شيئیكه حركت وضعی يا اينی يا كمی و كيفی دارد اينجور نيستكه اين حركتها برایآن دائمی باشند . پس از حرفهای مرحوم آخوند اين مقدار از سكون نسبی راميتوان استنتاج كرد . آقای طباطبائی اينجا يك حرفی دارند و ميگويند : اينكه مرحوم آخوند مثلسابقينشان حركت در حركت را محال ميدانند درست نيست و حركت در حركتمحال نيست ، پس مقولاتی كه ايشان بعلت مشكل حركت در حركت قائل بهحركت در آنها نبودند ، ميتواند حركت در آنها واقع شود . حرف ديگرشان كه خيلی با ارزش است اينستكه : ميگويند : در تماممقولات حركت به تبع جوهر واقع ميشود ، يعنی از راه حركتهای محسوسی كه دراين مقولات هست به حركت جوهر پی ميبريم و همينكه ثابت شد در جوهرحركت هست ، اثبات ميشود كه اگر جوهر حركت بكند محال است كه وابستهبه آن باشد و حركت نكند . بنابراين هر جوهری در تمام اعراض خودش بهحركت جوهری در حركت است ، معنای اين سخن اينستكه : آن جسمی هم كه درمكان ساكن است در حال حركت است ، منتهی دو جور حركت مكانی داريم ،يكی اينكه شيئی مكانش را تغيير میدهد ، ديگر اينكه شيئی كه خودش در حالتغيير است قهرا مكانی هم كه با آنست تغيير ميكند چون مكان ، آن جسمی كهشيئی بر آن قرار گرفته نيست [ حيز شيئی است و چون شيئی در حال تغييراست قهرا حيز آن هم تغيير میكند ] و حركت انتقالی كه شيئی ميكند درواقع حركت در حركت است . الشيئی المتحرك فی المكان يتحرك فی المكان. بنابراين در تمام مقولات حركت هست ، و آنجائی كه سكون نسبی مشاهدهميشود در واقع در آنجا حركت بسيط وجود دارد و در موارد ديگر حركتهامركب است . بنابراين ، |