اشكال : در اينجا يك اشكالی راجع به هدف مشترك بودن عدالت اجتماعی وجوددارد كه اين اشكال به اينها وارد است ولی به ما وارد نيست ، چون اينهامیگويند عدالت يك مفهوم نسبی است ، يعنی يك چيزی كه برای مردمیعدالت است برای مردم ديگر عدالتنيست ، و عدالت يك حقيقت مطلقنيست كه بگوييم در كجا وجود دارد و در كجا وجود ندارد ، و در جای ديگربيشتر وجود دارد يا كمتر . اين حرف را اينها زياد در حرفهايشان تكرارمیكنند ، اگر اين حرف را كسی قبول بكند ، نمی تواند عدالت را هدفمشترك قرار دهد و تلاش مؤلف كتاب برای جواب از اين اشكال بيهوده استو اينك اصل اشكال و جواب را از متن كتاب میخوانيم : مشكل میگويد : " اگر سعادت يا عدالت هدف مشترك جامعههای گوناگون باشد تعيين درجهتقرب جامعهها به اين هدفها ميسر نخواهد بود ، زيرا سعادت يا عدالتمفاهيمی بسيار انتزاعی و مبهم هستند ، و از اين رو در هر جامعه يا حتی درهر نظام اجتماعی در معنائی ويژه بكار میروند ، بنابر اين هدفهای مشتركجامعهها معانی مشترك ندارند و نمی توان جامعهها را با آنها سنجيد و بهتكامل يا انحطاط تاريخی پی برد " . اگر اين اشكال را قبول بكنيم حاصلشاين است كه عدالت مشترك لفظی میشود و حال آنكه در تكامل بايد يكمشترك معنوی در كار باشد . اينها ( 1 ) كه همه مفاهيم را نسبی میدانندبايد اين اشكال را قبول بكنند ولی [ مؤلف اين كتاب ] میخواهد با قبولنسبی بودن عدالت ، آنرا هدف مشترك قرار دهد و معيار برای تكامل درستكند ، میگويد : " مسلما بايد عنايت نمود كه هدفهای كلی انسانی مانند تسلط انسان بر طبيعت و فزونی آسايش انسانی و گسترشامكانات انسان در همه جامعهها و نظامهای اجتماعی به طرق يكسانی تحقق نمیپذيرد " . [ يعنی ] نسبی بودن را به اين شكل بيان میكند ، نميگويد بهمعانی متعددی است ، میگويد : به يك جور تحقق نمی پذيرد . [ سپس میگويد] : " و از اين جهت در هر موردی بايد اوضاع زمانی و مكانی را به حسابآورد ، آنچه در يك جامعه به صورت معينی ظاهر شده است ، لزوما درجامعههای ديگر با همان صورت ظاهر نمی شود . و آنچه در يك نظام اجتماعیديگر عاملی انحطاطی است ، چنانكه به كار واداشتن كودكان در يك جامعهصنعتی و يك قبيله پس مانده معنی و ارزش يگانهای ندارد ، در جامعهپيشرفته صنعتی كار كودكان نه لازم است و نه مجاز در صورتيكه ، قبيله بهكار همه اعضای خود و از آن جمله كودكان نيازمند است و به حكم ضرورت كاركودكان را تجويز میكند ، پس برای تعيين تكامل هر جامعه بايد به مقتضياتخاص آن توجه داشت و هر يك از مراحل آنرا نسبت به ساير مرحلههای خودسنجيد و مورد داوری قرار داد " . [ ولی ] اينكه جواب نسبی بودن نيست ، اولا در باب عدالت ، يك وقتما میگوييمپاورقی : 1 - يعنی ماركسيستها و نيز مؤلف كتاب " زمينه جامعه شناسی " . |