فلسفه ماركسی : از اينجا ( 1 ) وارد يك سلسله مطالب جدیتر میشود و ما برای اينكهروش اين كتاب روشن بشود كه مطالب را چگونه تقسيم بندی كرده است بايدبه تقسيم فلسفه ماركس به فصول و بخشهای گوناگون توجه كنيم : آنچه را كه تحت عنوان فلسفه ماركس بحث میكند در سه فصل آورده : يكیرا تحت عنوان " فلسفه جدلی " بيان كرده است كه باز خود آن فصل مشتملبر چند بخش است و هر بخش را هم تحت چند عنوان آورده است . فصل دومرا تحت عنوان " فلسفه مادی گرا " ذكر كرده و آن هم دارای دو بخش و هربخش نيز دارای چند عنوان است . فصل سوم را هم تحت عنوان " فلسفه پراكسيس " ( 2 ) آورده است و اينفصل هم دارای دو بخش است و هر بخش نيز دارای عناوينی است . در فصلدوم هم كه تحت عنوان مادی گرائی بحث میكند توجهش به دو قسمت است ،يكی مادی گرائی فلسفی ماركس و ديگری مادی گرائی تاريخی يعنی توجيه مادیتاريخ و در واقع و به يك معنی توجيه مادی انسان اينها فصولی است كه دراين كتاب ذكر شده است . در فصل اول كه تحت عنوان " فلسفه جدلی " ذكر شده است در واقع منطقماركس را بيان میكند ، چون مقصود از جدل همان ديالكتيك است و فلسفهديالكتيك همان منطق ديالكتيك است . در فصل دوم كه تحت عنوان " فلسفه مادی گرا " است معلوم است كهبحث از فلسفه است اعم از فلسفه جهانی يا فلسفه تاريخ و جامعه .فصل سوم هم كه درباره پراكسيس و عمل است به نوعی به فلسفه انسان برمیگردد ، راجع به انسان و ساختمان انسان و اينكه اساسا همه چيز در انساندر اثر عمل به وجود میآيد و اينكه انسان سازنده عمل خودش نيست بلكهساخته عمل خودش است و اين نظريه در مقابل آن نظريهای است كه ما درباب فطرت قائل هستيم .پاورقی : 1 - ماركس و ماركسيسم - صفحه . . 15 2 - پراكسيس هم از آن مفاهيم بسيار رايج فلسفه امروز است كه به معنایفلسفه عمل است . |