پاورقی : > و سرشت او است ) پس اقتصاد برايش اصالت دارد ، چون شكم برايشارزش دارد ، پس تعالی و شرافت و نظاير آن مربوط به همين قسمت است .جواب : پس شما با اين حرفتان نظر ما را تأييد میكنيد . سؤال كننده : بنابراين اموری كه اين جنبهها را از انسان بگيرد سبب ازخودبيگانگی او میشود . جواب : در اين صورت " خوبی " ديگر معنی ندارد . شما میگوييد حتیسرمايه دار از خود بيگانه شده است ، او كه به منافعش رسيده و شكمشتأمين شده است ، از چه " خودی " بيگانه شده است ؟ سؤال كننده : معلوم نيست او بگويد سرمايهدار از خودبيگانه میشود .جواب : آقا ! ، تصريح میكند كه سرمايهدار از خودبيگانه میشود ، همچنانكه محروم از خود بيگانه میشود ، میگويد : پول سبب از خود بيگانگیانسان میشود ، سرمايهدار را كه استثناء نكرده است . " ما " میتوانيمبگوييم پول انسان را از خودبيگانه میكند ، برای اينكه برای انسان يكشرافت ذاتی قائل هستيم ، اما " اينها " كه به كرامت و شرافت انسانمعتقد نيستند ، از خودبيگانگی برای آنها مفهومی ندارد . |