زندگى هدف دار :
« تكاپوئى است آگاهانه ، هر لحظه از سطح عينى اين زندگى مقدمهايست بر لحظه تكاملى بعدى در جهان شفافى كه فروغ لا يزال الهى از روزنه وجدان پاك آدمى بر آن ميتابد و سطح عميق آن قطرههائى است كه به اقيانوس ابديت سرازير ميگردد و شخصيت را با امواج خود به پيشگاه ديدار الهى بالا ميبرد » اينست زندگى هدفدار « حيات معقول » و اينست معناى أنَّ صلوتى و نسكى و محياى و مماتى للَّه ربّ العالمين ( نماز و عبادت و زندگى و مرگ من از آن خداونديست كه پروردگار عالميان است ) .
سادهترين و معقولترين راه : تفهيم و تعليم زندگى و هدف آن به انسانها :
شايد بعضى از مردم چنين گمان كنند كه چنين زندگى و هدف والا در خور فهم همه انسانها نيست ، چگونه ميتوان آنرا به عموم مردم قابل تفهيم و تعليم ساخت ؟ اين يك اعتراض صحيح است در صورتيكه ما بخواهيم بدون توضيح دو جمله بالا و بدون آماده ساختن ذهن انسانها ، آن دو جمله را عرضه كنيم .
[ 328 ]
اگر ما اين حقيقت را بپذيريم كه ما انسانها تشنه زندگى هدفدار و و خواهان جدى هدف نهائى زندگى ميباشيم و بتوانيم در برابر دو جمله بالا مطلب قانع كنندهاى براى زندگى هدفدار و هدف آن پيدا كنيم بدون ترديد راهى ساده و معقول نيز براى تفهيم و تعليم آن پيدا خواهيم كرد . به نظر مىرسد سادهترين و معقولترين راه براى تفهيم و تعليم مزبور جدى گرفتن اوصاف عالى انسانى مانند صدق و خلوص و عدالت و حقشناسى و احترام ذات و اهميت دادن به اصل و قانون و خير خواهى و علاقه به اختيار و انديشه و مانند اين اوصاف كه نخست درون انسانهاى مورد تعليم و تربيت را پاك و تزكيه ميكند و تدريجا با درك فلسفه و علتهاى آنها ، حيات آدمى چهره والاى خود را نشان ميدهد و قطعى است كه اين چهره والاى حيات خود بخود آن هدف زندگى را هم نشان خواهد داد .
[ 329 ]