3 زندگى معنوى براى بعد لطيف روح يا براى آخرت محض
اين نوع زندگى به دو صورت قابل تصور است :
صورت يكم زندگى در ميان فعاليتهاى روحى و اعمال مغزى با هدفگيرى تصفيه و تزكيه روح فقط .
صورت دوم زندگى با اعراض كامل از دنيا و بىاعتنائى به طبيعت و آنچه كه در آن ميگذرد با سركوب كردن غرايز و احساسات طبيعى براى وصول به امتيازات و عظمتهاى موعود در آخرت .
صورت يكم زندگانى مرتاضان حرفهاى است كه همه ساعات و لحظات عمر خود را در قلمروى فوق طبيعت و ماده سپرى ميكنند و گمان ميكنند با اين نوع زندگى ، روح را بحد نصاب رشد و كمال خود ميرسانند بدانجهت كه در اين مسير ابعادى لطيف و ظريف از روح را مشاهده ميكنند ، گمان ميبرند ،
هدف اعلاى حيات به فعليت رسيدن همين ابعاد لطيف و ظريف روح ميباشد و نميدانند كه عظمت وجودى روح آدمى كه جلوهاى از عظمت الهى است [ و اين دنيا ناچيزتر از آن است كه آن عظمت را بفعليت رسانيده و قابل لمس و مشاهده در اين دنيا باشد ] قابل مقايسه با آن ابعاد لطيف و ظريف كه روح مطابق ظرفيت اين دنيا از خود نشان ميدهد نميباشد . باضافه اينكه پرداختن به تصفيه و پيشبرد ابعادى لطيف از روح با فراغت از بعد مادى زندگى خويش و ابعاد
[ 283 ]
مادى و معنوى و روحانى ديگر انسانها و ناديده گرفتن اين كه هم قافله و همراه همديگر ميباشند ، به خلاف واقعياتى ميانجامد كه موجوديت يا جريان منطقى روح را مختل ميسازد ، بعنوان مثال : من براى تقويت و تجريد ابعاد لطيف روح خود ، بفكر هيچ انسانى كه در فقر مالى و ظلمات مهلك جهل و در زنجير گرانبار انواعى از بردگيها دست و پا ميزند ، نيفتم ، ولى مگر اين نيست كه فروغ رحمانيت الهى و فيض ربانى بر همه انسانها بيكسان مىتابد ؟
اين اشتراك در حقوق حيات و ضرورت تعاون و همكارى و همزيستى برادرانه در اسلام يك ضرورت غير قابل تخلف مطرح شده و هيچگونه عذرى در تخلف از اين تكليف ضرورى حياتى قابل پذيرش نيست .
صورت دوم آن زندگانى معنوى است كه مانند زندگانى مرتاضان حرفهاى دنيا را بكلى طرد و نفى ميكند و تنها بانجام تكاليف خشك دينى مىپردازد ، نه از حقيقت آن تكاليف اطلاعى دارد و نه طعم رشد و كمال و ارزشهاى عالى انسانى آنها را مىچشد . اينگونه گرايشهاى معنوى هم كه حالت حرفهاى پيدا ميكند ، در حقيقت معنى را از معنويت سلب مىكند و نيروى تحرك خود را براى گرديدنها از دست ميدهد . آيات و رواياتى فراوان در منابع معتبر اسلامى اين نوع زندگى را هم محكوم مىنمايد مانند :
وَ ابْتَغِ فيما اتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا 1 ( در آنچه كه خداوند بتو داده است خانه آخرت را بطلب و نصيب خود را از دنيا فراموش مكن ) .
ليس منّا من ترك دنياه لدينه و دينه لدنياه 2 ( از ما نيست كسيكه دنيايش را براى دينش ترك كند و يا دينش را براى دنيا رها نمايد ) .
-----------
( 1 ) القصص آيه 77 .
-----------
( 2 ) بحار الانوار مجلسى ج 17 ص 208 .
[ 284 ]