5 زندگى معنوىنما براى زندگى مادى ( زندگى اخروى نما براى زندگى دنيوى )
اينست زندگى مردمى كه از فهم حقيقت حيات ناتوان بوده ، با نادانى رسوا كننده و چهرههاى تصنعى بمبارزه با واقعيات حيات مىپردازند ، و زندگى
[ 285 ]
مردمى كه تا حدودى حقيقت حيات را فهميدهاند ، ولى بىشخصيتى و ضعف اراده آنان موجب محو شدن واقعيات از قلمرو حيات آنان ميباشد . تعجب در اينست كه با اينكه اينان بهتر از همه ميدانند كه رياكارى و ظاهر سازى آنان فقط ميتواند عده محدودى از ساده لوحان را آنهم براى مدتى محدود ، فريب بدهد ، با اينحال دست از اين نكبت و نفاق و خود سوزى بر نميدارند . اين اصل يا قانون يا هر عنوانى را كه شما مناسب ميدانيد در نظر بگيريد كه ، معنى هرگز با رياكارى و ظاهر سازى سازگار نميباشد و هر قيافهاى كه چنين شكلى را بخود بگيرد ، دير يا زود ، قدرت مقاومت را در برابر آگاهىها و حقيقت بينىهاى مردم جامعه از دست داده واقعيت پشت پرده آراسته را بيرون خواهد گذاشت
ثوب الرّياء يشفّ عمّا تحته
فإذا التبست به فإنّك عار
ابوالحسن تهامى ( لباس رياء يك لباس شفافى است كه زير خود را نشان ميدهد ، پس تو اگر لباس ريا را بپوشى ، قطعا برهنه و عريانى ) .
بطور خلاصه ، بايد بگوئيم : اينان بيش از آنكه با يك شخصيت ظاهرى مردم را بفريبند ، خود را گول زده و دست بيك خودكشى روحى تدريجى ميزنند . اينكه ميگوئيم : زندگى معنوىنما براى زندگى مادى مقصود فقط آن گروه از مردم نيستند كه ظاهر خود را با پديدههاى معنوى آراسته و با بجا آوردن وظايف معنوى صورت خود را فرشته ملكوتى نمودهاند . در صورتيكه باطنشان در تسخير شيطان مطرود و مردود درگاه خداونديست ، بلكه اين طرز زندگى رياكارانه و نفاقآميز شامل آن انسانهائى نيز ميباشد كه چهره تفكر و انديشه بخود گرفته و ميگويند : ما در واقعيات و حقايق انسانى و جهانى ميانديشيم و ميخواهيم اين كره خاكى را به بهشتى مبدل كنيم كه ساكنانش حكماء و فلاسفه هستند ،
ما ميخواهيم سقراط و افلاطون و ارسطو و فارابى و ابن مسكويه و ابن سينا و ابوريحان بيرونى و محمد بن زكرياى رازى و دكارت و كانت و هگل روى زمين
[ 286 ]
را پر كنند ولى درونشان در آتش خودخواهى و طرد غير از خود ميسوزد و تباه ميشود . از آن در تعجباند كه چرا خداوند سبحان به عظمت اين قهرمانان تفكر حسادت نميورزد .
چشم باز و گوش باز و اين عما
حيرتم از چشم بندى خدا
و اينگونه حيات شامل آن عده از سياستمداران حرفهاى هم ميشود كه قيافه را چنان ساخته و پرداختهاند كه گوئى خداوند متعال فرمان خدائى روى زمين را بنام اينان صادر فرموده و بدستشان سپرده است و حتى بيشتر و بالاتر از آنكه خداوند رحيم و كريم بر بندگانش محبت ميورزد ، اينان به انسانها دلسوز و مهربان ميباشند و جاى بسيار تأسف است كه مردم عظمت اينان را بجا نميآورند كه خود را با وجدانى آزاد در اختيار آنان بگذارند اما در درون آنان چه ميگذرد ؟ فقط خدا و خودشان ميدانند و بس كه اگر براى ادامه يك روز تكيه بر تخت قدرت همه كره خاكى را به آتش بكشند ، براى بشريت لطف هم فرمودهاند و منتى هم بر آنان دارند