جان بر كف ، خود باخته به هدف اعلاى حيات و با قلب مالامال از خلوص ، اسلام را استقرار داديم
در آن زمان كه از همه علايق و تمايلات و روابط و ضوابط پوسيده گذشتيم و حتى جان خود را در راه هدف اعلاى حيات بر كف نهاديم ، تا معناى واقعى علائق و تمايلات و روابط و ضوابط و حتى معناى جان را كه اسلام براى ما توضيح ميداد ، درك كنيم و در « حيات معقول » خود بكار ببريم . از پدران و فرزندان و همه شاخهها و ريشههاى وجود طبيعى خود بريديم تا انسانهائى ساختيم در دنياى جديدى ، كه آن علائق و تمايلات همگى دگرگون شدند و گام در صراط مستقيم نهاديم . ما و دشمن ما هر دو در مرز زندگى و مرگ
[ 183 ]
گريبان يكديگر را ميگرفتيم ، ما در آن مرز پرشكوه كه براى ما پل أنّا للَّه و أنّا إليه راجعون بود ، باميد برگرداندن جان به جان آفرين تلاش ميكرديم ، ولى دشمنان ما در آن مرز جز به تحريك عوامل لجاجت در برابر ما و اسارت در درست قدرت پرستان و پرستش بتهاى جامد و جاندار ، به منطق ديگرى تكيه نداشتند .
پيروزى ما در آن تلاش و تكاپوها و فداكارىها مستند به انبوه سپاه و ديگر عوامل قدرت نبود . ما مسلح به سلاحى بالاتر از شمشير و نيزه و داراى قوائى ما فوق ديگر نيروهاى جنگى بوديم ، اين سلاح و قوا صدق و اخلاص حقيقى ما بود ، ما در آن مرز زندگى و مرگ ، خدا را ميديديم و پيامبر خدا را كه جلوهاى از صفات خدايمان بود ، مىنگريستيم . دشمنان ما بتحريك بتهاى جاندار به خودكشى مىپرداختند و تسليت آنان براى دلدارى خود چنين بود كه ما مرد كارزاريم ما قهرمانيم ما نبايد مغلوب شويم و نميدانستند كه شكست و پيروزى آنان جز سقوط در عذاب الهى يا دوزخ اجتماعى كه سوداگران جانهاى آدميان براى آنان شعلهور ميساختند ، نتيجهاى ديگر در بر نداشت پس اين هم يك تصور بىاساس است كه اسلام با شمشير پيروز شده است
1 كدامين شمشير ؟ چند قبضه شمشير زنگ خورده در پهنه ريگزارهاى شبه جزيره عرب كه همواره آنها را براى اختلاف دائمى كه داشتند بر مغزهاى خود فرو ميكردند ؟ 2 اسلحه بيشمار و نيروى انسانى متشكل آن دوران در دست دو امپراطورى ايران و رم بوده است ، نه چند نفر عرب دور از سياست و حقوق و اقتصاد و فرهنگ و ارتش و ارتباطات مثمر با ديگر اقوام و ملل .
3 در تاريخ بشرى هرگز ديده نشده است كه اسلحه كشنده راهى به دل آدميان باز كند و مكتب و جهانبينى و شناخت حيات طبيعى و « حيات معقول » را براى آنان تقديم نمايد . چنين كار بزرگ و دگرگون كردن فرهنگهاى
[ 184 ]
پوسيده و جانشين ساختن فرهنگ هميشه پويا بجاى آنها ، از شمشير بر نميآيد ،
شمشير فقط ميبرد و ميدرد ، شمشير تاكنون هيچ چيزى را نساخته است و نخواهد ساخت ، لذا هواداران شمشير و شمشير بازان بيهوده نشسته و منتظر كاربرد سلاحشان در دلهاى آدميان ميباشند .
4 آيا اسلام چين تحفه شمشير عربستان است ؟ در صورتيكه حتى يك سرباز اسلام قدم به چين نگذاشته است .
5 آيا اسلام اندونزى را شمشير بآن سرزمين برده است ؟ همه ميدانيم كه يك سرباز اسلام قدم به اندونزى نگذاشته است .
6 آيا شمشيرى از مسلمانان در سرزمين شبه قاره هند مگر محلهاى محدودى در زمان بعضى از امراى اسلامى ، بكار رفته است ؟ 7 قاره آفريقا چطور ؟ در آن نيز جز در محلهاى محدودى شمشيرى از اسلام ديده نميشود .
8 آيا شمشير در دست مغول بود يا مسلمانان ؟ مگر مغول همه جوامع اسلامى را تار و مار نكرد ؟ پس چه شد كه خود مغول مكتب ملت شكست خورده را پذيرفت و بعدها در اعتلاى فرهنگى آن كوشش و تلاش كرد ؟ 9 اگر اسلام ساخته شده شمشير بود ، پس از رحلت پيامبر اكرم ( ص ) آنهمه غائلهها و اختلافات و جنگ و خونريزىها كه با تحريكات هوىپرستان در جوامع مسلمين شيوع پيدا كرد ، و آن شمشيرها را به سر و كله خودشان مينواخت ،
ميبايست اسلام از بين برود و نابود گردد . بنابر مطالب فوق ، علت اساسى ظهور اسلام مشيت الهى بود كه يك مشعل جاودانى سر راه بشر نصب كند و اخلاص و ايمان به هدف اعلاى مستند به منطق فطرت و عقل سليم بود كه در پيامبر اكرم و در امير المؤمنين و ياران مخلص آن حضرت در حد اعلا بوجود آمده بود .
[ 185 ]