كسى كه ميداند لحظات عمر او در گذر است ، گذشتن عمر را آگاهانه توجيه مينمايد .
اينست معناى تصميم به كوچ از اين دنياى گذران كه
هر نفس نو ميشود دنيا و ما
بيخبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوى نو نو ميرسد
مستمرى مينمايد در جسد
بلى ، لحظات عمر نو نو از آينده ميرسند و بدون كمترين توقف بگذشته ميخزند ، گوئى :
بر لب بحر فنا منتظريم اى ساقى
فرصتى دان كه ز لب تا بدهان اينهمه نيست
بار ديگر ، چند لحظه براى انديشه بايست و :
نيك بنگر ما نشسته ميرويم
مى نبينى قاصد جاى نويم
پس مسافر آن بود اى ره پرست
كه مسير و روش در مستقبل است
معناى تصميم به كوچ از اين دنيا با نظر به دوام حركت مستمر و غير قابل بازگشت زندگى ، اينست كه اين حركت پيوسته و بدون انقطاع به شوخى گرفته نشود و انسان اين حركت را يك پديده طبيعى ضرورى كه اراده و اختيار انسان در آن كمترين اثرى ندارد ، تلقى نكند ، زيرا درست است كه اين حركت و سپرى شدن تدريجى عمر ، يك پديده ضرورى طبيعى است ، اما بهرهبردارى از
[ 136 ]
واقعيات و حقايق در اين جويبار دائم الجريان با نظر به وسائل و امكاناتى كه خدا در اختيار ما گذاشته است ، نه تنها منافاتى با جريان و سپرى شدن لحظات و ساليان عمر ندارد ، بلكه اين حركت بنوبت خود ميتواند در بوجود آوردن آگاهىهاى مثمر در اصول ارتباط با جهان و مبانى حيات ما مؤثر واقع شود .
ما با نظر به حركت است كه ميتوانيم هدفها و وسيلهها را در مجراى تحولات تنظيم كنيم . همين حركت است كه براى ما فرصتها و بروز فاصله ميان رويدادها را قابل فهم ميسازد . نيز همين حركت است كه لابلاى سطوح مغزى و روانى ما را باز و اسرار درونى ما را قابل بهرهبردارى ميسازد . بهمين جهت است كه ميگوئيم : شناخت حركت و گذشت تدريجى عمر موجب اشراف و احاطه بر زمان و مرور آن گشته و از گسيخته شدن حيات و قطعه قطعه شدن آن بحسب پديدههاى طبيعت و روابط با همنوعان جلوگيرى مينمايد . بنابر اين ،
معناى تصميم به كوچ كردن از اين دنيا ، رفتن به آغوش مرگ و شتافتن بپايان زندگى نيست . 19 ، 27 فو اللّه لو حننتم حنين الولّه العجال و دعوتم بهديل الحمام و جارتم جؤار متبتّلى الرّهبان و خرجتم إلى اللّه من الأموال و الأولاد التماس القربة إليه فى ارتفاع درجة عنده أو غفران سيّئة أحصتها كتبه و حفظتها رسله لكان قليلا فيما أرجو لكم من ثوابه و أخاف عليكم من عقابه ( سوگند بخدا ، اگر مانند شتر بچه گم كرده بناليد و چونان كبوترى كه يار مأنوس خود را از دست داده است ، زارى كنيد و مانند تاركان دنيا از خوف و خشيت خداوندى فرياد برآوريد ، و از اموال و فرزندان خود دل كنده براى طلب اعتلاى منزلت و تقرب ببارگاه ربوبى يا براى بخشوده شدن گناهى كه كتابهاى الهى آنرا شمرده و رسولانش آنرا حفظ كردهاند ، رو به
[ 137 ]
خدا برويد ، در برابر آن پاداشى كه از خدا براى شما اميد دارم و در برابر كيفر و عقابى كه براى شما مىترسم ، اندك خواهد بود ) .