خطا در فهم قانون « عليت » اين قانون را بشكل حجاب ضخيم در ميآورد
ما درباره قانون عليت ، يك عده معلومات روشن و قطعى داريم ، مانند اينكه معلول بدون علت امكان ناپذير است . و هيچ موجودى بدون داشتن حقيقتى يا حقايقى نميتواند آنرا به موجود ديگرى بعنوان علت منتقل بسازد ،
زيرا
ذات نايافته از هستى بخش
كى تواند كه شود هستى بخش
خشك ابرى كه شود زاب تهى
نايد از وى صفت آبدهى
فاقد الشّيىء لا يعطيه ( چيزى كه حقيقتى را ندارد ، نميتواند آنرا بديگرى بدهد ) .
همچنين ميدانيم كه هر چيزى نميتواند هر چيزى را صادر كند و حتما بايستى ميان آن دو اختصاصى وجود داشته باشد كه در فلسفه كلاسيك آنرا « سنخيت » مينامند . يعنى لازم است كه ميان علت و معلول سنخيتى وجود داشته باشد . اگر ما بخواهيم به اين جهان طبيعت و اجزاء آن ، با نظر به ارتباط « اين از آنست » ( رابطه على ) بنگريم ، بدون ترديد وقتى كه دو موجود را بعنوان علت و معلول مورد توجه قرار داديم ، حتما آن معلومات روشن و قطعى كه
[ 90 ]
در بالا گفتيم ، براى ما مطرح خواهد بود . اما اينكه آيا توجه و نگرش ما به جهان و اجزاى آن حتما بايد از اين ديدگاه يعنى عليت بوده باشد ؟ و ما هيچ راهى جز اين ديدگاه نداريم ؟ قطعا پاسخش منفى است . بگذاريد نخست حجاب شدن اين نگرش را درباره جهان ، توضيح بدهيم و سپس به پاسخ آن سئوال بپردازيم . تا هر موقعى كه به جهان و اجزاء آن در پيرامون خود مىنگريم ، موادى گسترده مىبينيم كه اجزاء آن با انواعى از ارتباطات بيكديگر مربوطند ، و مىبينيم كه بعضى ديگر را بوجود ميآورند ، اجزاء بوجود آورنده را علت و بوجود آورده شده را معلول ميناميم . اين درك ابتدائى عليت در ميان اجزاء ماده گسترده فورا همه احساسهاى ما را درباره آن اجزاء اشباع ميكند ، زيرا ما بوسيله حواس يا ابزار كمكى حواس كيفيتها و روابط و نمودها را مىفهميم و حس علت جوئى را هم با ديدن جريان اجزاء بطور يكى پس از ديگرى اشباع ميكنيم ، بدين ترتيب انتظار ما از حواس و ابزار كمكى و ذهن و عقل درباره شناخت جهان بپايان ميرسد ، زيرا چنين تصور ميكنيم كه آنچه را كه درباره جهان شناختنى بود ، شناخته و بدست آوردهايم و بدانجهت كه خدا را بعنوان علت موجودات وارد ذهن كردهايم ، همينكه علل اشياء را از متن خود طبيعت و اجزاء آن بدست آورديم ، چنين مىپنداريم كه جائى براى خدا بعنوان علت در طبيعت و اجزاء آن نداريم ، پس بهتر اين است كه او را از متن طبيعت و ديدگاه خود بر كنار نموده و بعنوان علت العلل در سر سلسله طبيعت و اجزاء آن قرار بدهيم و بگوئيم : اداره كننده مستقيم طبيعت خود طبيعت است و خدا بعنوان علت العلل بوجود آورنده اولين علت طبيعى يا اداره كننده مجموع طبيعت است . بدين ترتيب قانون « عليت » يك حجاب ضخيم ميباشد كه ما را از شناخت بديهى خدا محروم ميسازد . و اينست معناى :
العلم هو الحجاب الأكبر ( علم است كه بزرگترين حجاب ديدگان ما است ) .
[ 91 ]
البته نه علم بمعناى حقيقى آن كه روشنائى محض واقعيات است ، بدون ايجاد مزاحمت با دريافتهاى عالىتر .