اخلاص عالىترين كيفيت رابطه ميان انسان و حقيقتى كه مطلوب ذاتى تلقى شده است
از كلماتى كه بسيار شايع و متداول در فرهنگ حقيقت جوئى و حقيقت يابى اقوام و ملل مخصوصا در فرهنگ اسلامى است ، كلمه بسيار با شكوه و با عظمت صدق و اخلاص است كه با هر لفظ و علامتى بيك شخص يا يك گروه نسبت داده شود ، بعنوان ارزندهترين و انسانىترين صفت براى شخص يا گروه تلقى ميشود .
هر كسى كم و بيش با اين پديده روانى آشنائى دارد كه با صميميت و علاقه ناب ،
حقيقتى را مطلوب ذاتى خود ميداند ، در مقابل حقايقى كه ذات آنها را مطلوب نميداند ، علاقه او بآن حقايق معلول وسيله بودن آنها براى هدفها و آرمانهاى سودآور و لذت بخش است كه مطلوب او است . براى توضيح مقدماتى اخلاص ميتوانيم انواعى از علاقه به حقايق را در نظر بگيريم . مثلا يك مادر معتدل از نظر روانى به كودك خود علاقه دارد و او را ميخواهد ، مسلم است كه اين علاقه و خواستن آلوده به سودجوئى و لذات گرايى و خودخواهى معمولى نيست كه مطلوبيت آن تنها جنبه وسيلهاى براى وصول به سود و لذت دارد ، بلكه كودك چنانكه در بازگو كردن شعور خاص مادرى منعكس ميشود ، جزئى از موجوديت مادر تلقى ميگردد . در يك جمله عربى ميگويند : اولادنا اكبادنا ( فرزندان ما كبدهاى ما هستند ) و در ابيات ابو الحسن تهامى در رثاء فرزندش چنين آمده است :
ولد المعزّى بعضه فإذا مضى
بعض الفتى فالكلّ في الإدبار
( فرزند اين تسليت داده شده ( پدر ) پارهاى از موجوديت او بود و هنگاميكه پاره يك مرد از بين رفت ، همه موجوديت او از هستى رويگردان شده است ) اينگونه علائق از طبيعت خاص بشرى ميجوشد و بدون آلودگى با عوارض و خواستههاى خارج از ذات و بدون رنگآميزى موضوعى كه مطلوب ذاتى تلقى شده است به ثمر ميرسد . البته نميخواهيم بگوئيم : اينگونه علاقههاى طبيعى ناشى از اخلاصى است كه مورد بحث كنونى ما است ، بلكه چنانكه متذكر شديم
[ 186 ]
فقط براى توضيح ارتباطات ناب و بدون عوارض خارج از ذات ميباشد . اكنون يك مثال ديگر را كه بتواند علاقه ناب آدمى را بيك موضوع كه مطلوب ذاتى جلوه ميكند ، بيان ميكنيم : عدالت كه عبارتست از رفتار آزادانه مطابق قانون ،
ممكن است بجهت فوايدى كه براى يك انسان داشته است مورد علاقه او بوده باشد و ممكن است بجهت لذت روانى محض كه از رفتار عادلانه بوجود ميآيد ،
عدالت را پيشه خود بسازد . اين گونه گرايشها به عدالت از اخلاص برخوردار نيستند ، زيرا عدالت در اين گرايشها مطلوب ذاتى دوستدار اين پديده نميباشد .
اين خصلت روانى موقعى از اخلاص برخوردار ميگردد كه خود با قطع نظر از همه هدفگيرىهاى خارج از ذات عدالت و با قطع نظر از همه خواستهها مطلوب ذاتى تلقى شود . مفهوم كلى اخلاص به دو قسم مهم تقسيم ميگردد :
قسم يكم اخلاص بمعناى عام عبارتست از مطلوب ذاتى تلقى شدن يك حقيقت اعم از آنكه در منطقه ارزشها بوده باشد يا نه . مانند مطلوب ذاتى تلقى شدن مقام و ثروت و شهرت اجتماعى و قدرت و نژاد و حتى علم و آزادى كه مطلوبيت ذاتى آنها جز به سود خودخواهى به چيز ديگرى تمام نميشود . اخلاص باين معناى عام نميتواند داخل منطقه ارزشها گشته و عامل رشد و اعتلاى شخصيت انسانى گردد .
قسم دوم اخلاص بمعناى خاص است كه ميتوان آنرا اخلاص ارزشى نيز ناميد . اين اخلاص عبارتست از مطلوب ذاتى تلقى شدن حقيقتى كه با وصول به آن و يا برقرار كردن رابطه با آن ، عالىترين استعداد انسانى به فعليت ميرسد و جوهر اعلاى انسانى را بارور ميسازد .
تفاوت ميان دو قسم اخلاص درست مانند تفاوت ميان عشق مجازى و عشق حقيقى است ، زيرا اخلاص با نظر بمعناى عام بزرگترين معلول يا نتيجه عشق است كه همه سطوح روانى آدمى را از اشتياق براى وصول به معشوق اشغال مينمايد . و اين معنا در هر دو قسم از اخلاص وجود دارد ، ولى تفاوت
[ 187 ]
بسيار مهمى ميان دو نوع اخلاص كه در حقيقت دو نتيجه عشق مجازى و عشق حقيقى ميباشند ، وجود دارد ، زيرا اخلاص بمعناى عام متعلق به حقيقتى است كه عامل تقويت و اشباع و تورم خود طبيعى است ، مانند ثروت و مقام و انواع قدرتها و لذايذ طبيعى ، در صورتيكه حقيقت مورد اخلاص در اخلاص بمعناى خاص ( ارزشى ) حقايق فوق عامل اشباع كننده خود طبيعى و تورم دهنده آن ميباشند . و نيز همه خصلتها و صفات عاليه انسانى از نتايج اخلاص ارزشى ميباشند .
اخلاص بمعناى عام آدمى را در بن بستى لذت بار و مخلوط با نگرانىها و اندوههاى عميقى كه معلول از دست رفتن امتيازات عالى انسانى است ، قرار ميدهد مانند عشق مجازى كه بقول مولوى عاشق را در صندوق كوچك موجوديت معشوق زندانى مينمايد و همه مشاعر و عوامل درك و آگاهىها و خواستههاى معقول آدمى را با تمامى بىاعتنائى مختل و ويران ميسازد ، در صورتيكه عشق حقيقى همه قوا و فعاليتهاى مغزى و روانى انسان را قوىتر و هماهنگتر مينمايد .
بهمين جهت است كه انسانهاى موفق به اخلاص در حقايق عالى انسانى مانند عدالت و علم از آنجهت كه نشان دهنده واقعيات است و آزادى كه آدمى را ميتواند به مرحله اعلاى اختيار ( گرايش به خيرات و كمالات و انتخاب آنها ) برساند ، از بهترين صفات انسانى مانند مالكيت برخود و گذشت از خواستهها و پديدههاى حيوانى و وفاء و صدق و نجابت و طهارت درونى برخوردار ميباشند
شاد باش اى عشق خوش سوداى ما
اى طبيب جمله علتهاى ما
اى دواى نخوت و ناموس ما
اى تو افلاطون و جالينوس ما