حمد و سپاس بندگان براى ابد از آن او است
امير المؤمنين عليه السّلام در جملات مورد تفسير ، شب و پديدههائى را كه در آن بوقوع مىپيوندند بعنوان اشاره براى ابديت و دوام حمد به پيشگاه خداوندى متذكر شده است . احتمال قوى ميرود كه اين خطبه را پس از رسيدن شبانگاه ايراد فرموده است . همه ميدانيم كه منظره آسمان در موقع شب بسيار هيجانانگيز و موجب بروز تفكرات و دريافتهاى خالص ميگردد . ميتوان گفت : عالىترين و لطيفترين مناجات و نيايشهاى اولياء اللّه و شب بيداران هنگامى صورت مىگيرد كه سكوت اسرار آميز همه جا را فرا گرفته و آدمى ، ناچيزى خود را در برابر عظمت هستى مشاهده مينمايد و به هيجان و وجد مىآيد .
مخصوصا اين وجد و هيجان با نظاره به سپهر لاجوردين با آن نقطههاى زرينش كه يك پهنه بيحد و مرز را در جلو ديدگان ناظر ميگستراند ، شديد و پر معناتر ميگردد . اين فقط يك منظره زيباى معمولى نيست ، مخصوصا با توجه به سادگى تابلوئى كه آسمان در برابر ديدگان آدمى نهاده است ، بلكه احساس
[ 56 ]
زيبائى مخلوط به احساس بيكرانگى و بىنهايت است كه در درون آدمى بجهت اشتغال به شئون حيات طبيعى محض راكد و بيحركت مانده است ، شبانگاه با تماشاى منظره پر معناى آسمان بهيجان در ميآيد و باضافه لذت غير قابل توصيف نوعى احساس عظمت و حيرت والا بوجود مىآورد . در توصيف منظره شب و رويدادهاى بزرگى كه در آن صورت گرفته است مطالب زياد و تابلوهائى خيره كننده ترسيم شده است . يك نكته بسيار با اهميت كه در تماشاى منظره آسمان در شبها براى آگاهان مطرح است ، تسليم بيچون و چراى فضاى بسيار پهناور با آن همه اجرام و كرات و كائنات ديگر به قوانين است كه با كمال سكوت و بدون كوچكترين سر و صدا در مجراى قانونى خود حركت مىكنند و دم بر نميآورند ، در صورتيكه در روى كره زمين كه در برابر كائنات فضائى مانند قطرهاى در برابر درياست موجوداتى بنام انسان زندگى ميكنند كه بجهت داشتن جرعهاى ناچيز از اختيار سر و صدائى راه انداخته و با خيال طغيانگرى بر قوانين و سدشكنىها در عالم هستى مشغول جست و خيز هستند ناصر خسرو مىگويد :
چيست اين خيمه كه گوئى پر گهر درياستى
با هزاران شمع در پنگانى از ميناستى
باغ اگر بر چرخ بودى لاله بودى مشتريش
چرخ اگر در باغ بودى گلبنش جوزاستى
از گل سورى ندانستى كسى عيوق را
اين اگر رخشنده بودى و آن اگر بوياستى
جرم گردون تيره و روشن در او آيات صبح
گوئى اندر جان نادان خاطر داناستى
ماه نو چون زورق زرين نگشتى هر شبى
گرنه اين گردنده چرخ نيلگون درياستى
[ 57 ]
ناصر خسرو پس از شمردن بعضى از زيبائىهاى منظره شب ، به نفى بيهودگى اين عظمت پرداخته و ميگويد : قطعا كارگاه بسيار با عظمتى در ماوراى اين منظره حيرتانگيز مشغول فعاليت است كه اين منظره از آثار و محصولات او است :
آسيائى راست اين كابش هم از بيرون اوست
من شنيدستم به تحقيق اين سخن از راستى
آسيابان را ببينى چون ازو بيرون شوى
و ندرينجا هم ببينى چشمت ار بيناستى
اين آسياب بزرگ براى محصولى ميگردد :
چيست بنگر ز آسيا مر آسيابان را غله
گر نبايستيش غله آسيا ناراستى
عقل اشارت نفس دانا را همى ايدون كند
كاين همانا ساخته كرده ز بهر ماستى
دهر خود مىبگذرد تا حال او مىبگذرد
سرگشتن چيستى گرنه پى مبداستى
روزگار و چرخ و انجم سر بسر بازيستى
گر نه اين روز دراز دهر را فرداستى
آرى اين همه تصورات و دريافتهاى روحانى و ملكوتى شباهنگام بسراغ مغزهاى بيدار و رشد يافته ميآيند و آنان را بيدارتر و هشيارتر ميسازند . 5 ، 6 و الحمد للّه غير مفقود الأنعام و لا مكافا الأفضال ( و سپاس مر خداى را كه احسانش هرگز مفقود نميگردد و بخشش و اكرامش هرگز براى عوض و پاداش نيست ) .
[ 58 ]
مسائل مربوط به انعام و احسان خداوندى در تفسير خطبه يكم ( و لا يحصى نعمائه العادّون ) بررسى شده است . مراجعه شود .