گروه چهارم آياتى است كه با صراحت قاطعانه هدفدار بودن زندگى انسان را گوشزد و با جدىترين عبارات روى آن تأكيد ميكنند
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ 1 ( آيا گمان كرديد كه ما شما را بيهوده آفريديم و شما به سوى ما بازگشت نخواهيد كرد ) .
اين مضمون با اشكال مختلفى در قرآن در موارد متعدد آمده است و در اين آيات خيال و پندار و گمان كسانى را كه با دريافتهاى درونى ، بمبارزه برخاسته و حيات خود را با آن عظمتها و استعدادها كه فقط با هدفيابى به مرحله « حيات معقول » ميرسد ، منكر ميشوند ، محكوم و مطرود مىسازد .
براستى آنانكه اين دنيا را بىهدف و بىآهنگ مىدانند ، چگونه ميانديشند و چه ميگويند ؟ آيا حقيقتا اينهمه قوانين با عظمت هستى را با آن دقت و چهره رياضى كه در جريانند نميبينند ؟ آيا حقيقتا از درون خود اين بانگ جدى را نمىشنوند كه ميگويد :
كار من و تو بدين درازى
كوتاه كنم كه نيست بازى ؟
آيا آنچه را كه امثال بالزاك از مغرب زمينىها و مولوىها از مشرق زمينىها در درون خود بطور بديهى در مىيابند ، احساس نميكنند كه :
-----------
( 1 ) المؤمنون آيه 115 .
[ 307 ]
در اندرون من خسته دل ندانم چيست
كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست
حافظ « براى ما امكان آن هست كه نه از نيكى متأثر شويم و نه از بدى ، ولى گاهى در درون ما يك ارگ گويا و مستعد حركت است كه بىعلت طبيعى به هيجان در ميآيد و در فضاى روح طنين مياندازد و سپس خاموش ميگردد ، اينجا تناقض هولناك روحى است كه بر ضد نيستى و بيهودگى سر به طغيان بر ميدارد » 1
اين صدا در كوه دلها بانگ كيست
كه پر است زين بانگ اين كه گه تهى است
هر كجا هست آن حكيم اوستاد
بانگ او از كوه دل خالى مباد
مولوى